قلب من بدون نقاب

بالاخره سه شنبه ظهر شد

و من می تونم بگم یکم برنامه ی اسفندم سبک شد

ما برگشتیم تهران و من با وجودی که خسته هستم

دارم با لپ تاپ کار میکنم

رسیدیم اصفهان

و

اصفهان بارونی

اوه اوه چه بهمنی را پشت سر گذاشتم!!!

وقتی چشمم به وبلاگ می افته

دلم میخواد جواب این سوال را میدونستم 

که آیا دوباره مثل قبل منظم می نویسم؟

مامان امشب پیش من هست

رسیدیم به جمعه شب و آخرای دی

امسل زندگیم بسیار رو دور تند بود!

اصلا نفهمیدم امسال چطور رفت

جمعه همگی بخیر

ی مسابقه شرکت کردم

البته اسمش را نمیشه مسابقه گذاشت

ی فراخوان نوشتن مقاله علمی در مورد یک موضوعی بود

که منم براشون یک مقاله فرستادم

مهات ارسال تا هفته ی پیش بود

حالت سرماخوردگی دارم

اما چیزیم نیست

هم مریض هستم هم نیستم

زنگ زدم به یک املاکی آشنا در اصفهان

می خواستم بدونم هزینه ی رهن و اجاره آپارتمانی شبیه

آخرین خونه ای که اصفهان داشتم چند هست؟