به سختی جلوی خودم رو می گرفتم که زنگ نزنم
(از پنجشنبه هفته پیش دیگه تماس نگرفتم)
تا دلتون بخواد هم اتفاق های مختلف می افتاد
یعنی دلیل داشتم برای زنگ زدن و مشورت گرفتن
نمیدونم چرا این طوریه کار این روزگار... یا اصلا چرا من اینطوری میکنم با خودم؟
مگه قرار نبود به خودم و احساسم بها بدم؟
پس چرا دارم هی سرکوبش میکنم؟
چند روز حسابی با خودم درگیر بودم ... جمعه هفته پیش روز خیلی سختی رو گذروندم
به شدت حساس شدم و کوچکترین موضوع احساسی منو از پا در میاره!
نمیدونم چطور مقاومت کردم در مقابل اون همه حجم خواستن و بودن
اما دو روزه که حالم بهتره... کمتر غصه میخورم و خودخوری....
هفته ی آینده هفته مهمی هست....
هیچ حرفی این مدت از احساسم نزدم
آنقدر باهوش هست که بتونه بفهمه چه حسی دارم
ولی همین مقاومت کردن... خیلی خیلی اذیتم کرد