چند تا از عکس های دوران کودکیم دستش بود
ی عکسی دارم بغل بابا
دو سالمه
با موهای مشکی پر و فرفری
دو تا النگوی خوشگل تو دستمه و ی گوشواره گل قرمزه تو گوشم
بلوز و شلوار سورمه ای سفید پوشیدم
بابا ی جور عاشقانه ای بغلم کرده
بابا خیلی جوون نشون میده تو این عکس
میدونست این عکس برام خیلی عزیزه
میدونست همیشه وقتی به این عکس نگاه میکنم
عشق پدر و دختری برام زنده میشه
میدونست این عکس برام نشونه تمام عشقی هست که بابا به من
تو بچگی داشت.. نوع بغل کردن بابا حتی شاید نشون میده چطوری و چقدر به من
اعتماد به نفس می داده... اون حس نگاه خاص بابا به من تو عکس
میدونست این عکس تمام زندگی منه
همه این ها رو میدونست
عکس رو به زور از من گرفته بود و پس نمی داد
حالا امروز اومده
عکس تکه تکه شده رو میذاره جلوی من و میگه ببخشید پاره شده!!
چی باید بگم؟
خشمم رو فرو دادم
دلم میخواست همون جا بکشمش
فقط بهش گفتم پاره شده؟ یا پارش کردید؟؟؟؟؟
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران