چون داخل ماسکم تخم محلی زده بودم
کل حمام رو با پودر لباس شویی و کلی شامپوهایی که بوی خوب میدن شستم
یعنی حمام کردنم ی طرف شستن حمام ی طرف
کمرم نصف شد
باید ساعت شش و نیم آماده باشم
یک هفته ای میشه که راب رو ندیدم و این وسط دیگه من هم صدام در اومده بود
هفته پیش یکشنبه راب رو دیدم
دوشنبه تا ساعت یازده شب دفتر بود
بعدش هم تعطیلات و مریضی من
دیروز میدونستم بعد چند روز تعطیلی زودتر از یازده شب نمی تونه از دفتر بیاد بیرون
این شد که بدون اینکه خودمون رو گول بزنیم
قرار گذاشتیم برای یکشنبه بعد از ظهر
هفته پیش ی مانتوی مشکی حریر خوشگل با ی روسری نخی نارنجی و زرد خریدم
ی حالتی از روشنی و تیرگی داره رنگ های روسری
رسیدم خونه امتحان کردم دیدم رنگ روشن روسری کنار تیرگی مانتو خیلی خوشگل میشه
فعلا تو ذهنم این مانتو و روسری رو کنار گذاشتم برای پوشیدن
باید موهام رو خشک کنم
زیر ابروهام رو بردارم
و کم کم بعد انجام دادن چند تا از کارهای دفترم آماده بشم و برم بیرون
این چند وقت پرونده خانواده پدری ی تکون اساسی خورد
مقصر ماجرا ی دو هفته ای میشه داره آب خنک میخوره
تمام تلاش و دوندگی ها ....حرف شنیدن های ماجرا برای یکی از دختر عمو هام بود
چند روز پیش می گفت
ی جاهایی کم می آوردم از خدا میخواستم ابروم رو نبره!!
بهش میگم مادربزرگ اگه ی نوه داشته باشه اون تو ای!
خیلی سختی کشید خیلی
واقعا توانایی عجیبی داره این دختر
پیشنهاد ی رقم پول شده به بابا برای اینکه شکایتش رو پس بگیره
حالا این رقم پول حتی یک دهم حق و حقوق ما نیست
مامانم که سریع مثل همیشه دست و پاش رو گم کرد
و حتی باور کنید به نصف رقم هم راضی بود
هر چی تو گوشش خوندم فایده نداشت انگار نمی شنید
زنگ زد به داداشم
جالبیش این بود برادر من همون کلمات و همون جمله ها و حتی همون استدلال های من و دوباره
برای مامان گفت... بدون اینکه از قبل با هم صحبت کرده باشیم یا هماهنگ شده باشیم
مامانم میگه: پسرم خیلی فهمیده است... خیلی درکش بالاست!!
و موضوع تموم شد!
اینجور وقتا فقط دلم میخواد تا مدت ها اصلا با مامان یک کلمه هم حرف نزنم!
نمی دونم تو سرنوشت ما هست این پول یا نه
ولی این روزها متوجه شدم پول از ی حدی که تو زندگی آدم ها بیشتر میشه
براشون بدبختی میاره
ی متنی می خوندم در مورد اینکه انسان کامل انسانی هست
که هر دو جنبه ی مرد و زن بودن تو وجودش باشه
هر جا لازمه محکم و قوی باشه و مثل ی مرد رفتار کنه
و جا لازمه نازک دل و ظریف باشه ... مثل ی زن رفتار کنه
یعنی تو زندگیش توازن داشته باشه
فکر نکنه چون زن یا مرد آفریده شده یعنی باید تو ی قالب از پیش تعریف شده فرو بره
فکر می کردم چقدر این دیدگاه با نگاه آدم های دور رو بر من متفاوته و چقدر حداقل خود من
جنگیدم که به همه ثابت کنم دلم ی قالب متفاوت از بقیه زن ها میخواد
و چقدر این وسط اذیت شدم