هر کاری می کردم که از ساعت عقب نمونم باز می دیدم چرا ساعت اینجوری تند میره؟

اصلا شبیه جمعه های کش دار نبود

ساعت نزدیک یازده شب بود که لپ تاپ رو خاموش کردم

اتاقم از تمیزی برق میزد

گردگیری عصر حالم رو جا آورده بود

بیرون رفته بودم

بالاخره خرید لوازم تحریر رو انجام دادم

و البته مثل همیشه لذت نبردم

قیمت ها وحشتناک بود

به خودم قول دادم دیگه از این شهر کتاب خرید نکنم

واقعا قیمت ها رو چند برابر جاهای دیگه میده!!

ی بسته برگه آ چار میده پنجاه تومن!!

همین بسته رو من یک ماه پیش هجده می خریدم!!

چهار تا ماژیک خریدم و ی سری خرید کوچیک!! نگم براتون از قیمت ها

رسیدم خونه

یکی دو تا کار انجام دادم

ذفترم رو خط کشی کردم برای هفته جدید

برگه هایی که لازم بود رو چسبوندم به دفترم

کارهای مهم هفته آینده رو نوشتم و شماره بندی کردم

ی حس خوبی داشتم از اینکه کارهام رو انجام دادم

بعد مدت ها اولین هفته ای بود که جمعه در حال بدو بدو نبودم برای انجام دادن کارهام...

از بس که این هفته سخت گرفتم به خودم که

کاری نمونه برای جمعه و بتونم جمعه ی نفسی بکشم


ساعت دوازده سایت رو چک کردم

بله باز شده بود برای ثبت نام

دیدم با گوشی نمی تونم کار کنم

لپ تاپ رو روشن کردم و کلاسم رو ثبت نام کردم

روزهای زوج هشت تا نه صبح

به نظرم ساعتش خیلی خوبه

صبح زود بیدار میشم

کارهام رو میکنم... میرم باشگاه... بر می گردم ... ی دوش می گیرم .... و روزم شروع میشه

دنبال ی شلورا روزش جنس خوب می گردم

دیروز کلی چرخیدم در جستجوی ی شلوار خوب ولی چیزی پیدا نکردم

من همیشه از ی مغازه خیابون توحید خرید می کردم

چند روز پیش رفتم دیدم جمع کرده!!

فعلا وقت دارم برای خرید

کلاس از شنبه شروع میشه و این هفته وقت دارم خرید بکنم

کفش دارم فقط باید بشورم یا دستمال بکشم که تمیز بشه


هر بار بر می گردم و دست نوشته هایی که قراره کتاب بشن رو می خونم

گاهی وقتا به خودم میگم اون لحظه چه حسی داشتی موقع نوشتن این چند خط

محاله بتونم دوباره بنویسم

میگن هر وقت حس نوشتن داشتی بنویس

دست نوشته هام رو گذاشتم کنار میزم

هر وقت هوس میکنم شروع می کنم به نوشتن

منظم و روتین نمی نویسم

هر چی دلم میخواد می نویسم و بعد سعی میکنم نظمشون بدم


این هفته چند تا کار مهم دارم که باید انجام بدم
همین الان باید زنگ بزنم استاد جان و در مورد قرار فردا هماهنگ کنم
خدایا باز تابستون شد و باز استاد جان تنبلی میکنه
ی سر هم باید برم اتاق دکتر ب
ی مقاله پیدا کردم و خوندم به نظر میرسه خوب باشه برای نوشتن مقاله
دکتر ب آدم آرومیه... به نظرم نسبت به استاد جان منظم تره
و البته احتمالا بیشتر وقت میذاره روی کار کردن
نمیدونم این تصور من هست از دکتر ب
شاید بعد بیام بگم صد رحمت به استاد جان

راب شب قبل پیام داده بود و برنامه شنبه اش رو تو پیام نوشته بود
می دونستم صبح باید بره خارج از اصفهان و بعدش هم ی کاری سمت خانه اصفهان داشت
حدود ده بود که زنگ زد
میگه بهی امروز بیرون نرو هوا خیلی بده
میگم امروز باید برم برای کارهای شناسنامه.... نت خونه رو باید تمدید کنم ....هر کاری میکنم از سایت نمی تونم
برای خونه خرید دارم
میگه خیلی خوب من دارم میام سمت اصفهان
کارم رو انجام میدم و میام سمت تو
یازده و نیم بود که زنگ زد
آماده بودم ...
هر چی زنگ زدم به مامان گوشیش در دسترس نبود
مامان وقتی میره استخر... گوشیش از دسترس خارج میشه
پیام دادم به مامان
سوار شدم... چقدر دلم براش تنگ شده
فقط ی روز همدیگه رو ندیدم...
از نگاهش می فهمم که دلش تنگ شده...
میگه بهی من سه روزه تو رو ندیدم!!
همیشه زرنگی میکنه تو محاسبه روزها..
از پنجشنبه که همدیگه رو دیدیم تا امروز رو ....سه روز حساب میکنه
جدیدا من هم یاد گرفتم مثل خودش روزها رو حساب میکنم
همیشه بعد از اینکه ی کاری رو مثل خودش انجام میدم... یا مثل خودش کلک میزنم
از ته دل میخنده ...
میریم سمت دروازه شیراز
من خرید دارم
یکم تو ماشین حرف میزنیم
ی ماشین کنارمون می ایسته
راب با سر به خانوم راننده سلام میکنه
و خانومه بعد از اینکه حسابی من و نگاه میکنه میره
معمولا اینجور وقتا سوال نمی پرسیم کی بود؟ چرا اینطوری کرد؟
راب میگه خانم فلانی بود ... همکارم...
نت خونه رو تمدید میکنم .....سه ماهه
کارهای شناسنامه رو ی مقداری انجام میدم
گیر میدن به عکسم!!! حالا باید برم عکس بندازم
از سوپری برای خونه کلی خرید میکنم و بر می گردم خونه
درسته کم دیدمش...
درسته فقط به بهانه هوای بد کلی رانندگی کرد تا برسه به من..
ولی همین ملاقات های کوتاه بین روز کلی حال آدم رو جا میاره

ساعت حدود سه ظهر شده
باید با سرعت و تمرکز برسم به کارهام
امروز باید کلی کار انجام بدم
عصر خودم رو به ی شربت خنک مهمون میکنم

من و ی دلی که جدیدا خیلی هوس همه چیز میکنه
از خوراکی های مختلف بگیر
تا بیرون رفتن
خرید کردن
سینما رفتن
چکار کنم با این دل؟
زیادی سر خوش شده...
زیادی برای خودش جولان میده

از گیاهی دروازه شیراز ی کرم پوست و ی کرم دور چشم خریدم
تو ی پست عکس میذارم