دارم با لپ تاپ براتون پست میذارم
و این یعنی شاید بتونم با این پست عکس ارسال کنم
از سوم رفتیم لاهیجان با گروه دوستان مامان
چهارم و پنجم را بودیم و ششم برگشتیم
خونه شخصی بود
شاید اگر هزینه ها را حساب می کردند و کمتر زحمت
می افتادن بیشتر می موندیم
بد نبود
من به ی سفر پر هیجان تر نیاز داشتم
سفر شمال هیچ وقت پر هیجان نبوده برای من:)))
حالا داریم در مورد خونه پدری رفتن حرف میزنیم
من که دلم میخواد دوباره برم جاده اون سمت
کوه های پر برف
باد سردی که این موقع سال در جاده می پیچه
آفتابی که انرژی بخشه اما کلافت نمی کنه
خلاصه که اگر بریم ی خانه تکانی هم آنجا داریم
البته که باید نیرو کمکی بگیریم ولی خوب خودش
ی پروسه وقت گیر و زمان بر هست
روز ششم عصر رفتم سمت بازار
اووووووووووووف خیلی شلوغ بود
من فکر نمی کردم تا این حد شلوغ باشه
خیلی خیلی کیف کردم
آنقدر راه رفتم و چرخیدم که تایم برگشت از کمر درد
نمی تونستم رانندگی کنم:)))
ی روز با دوستام دوباره رفتم تهران گردی
قرار بود بریم خانقاه شیخ صفی علیشاه
من خوب خیلی اعتقاد به اینجور چیزا و اینور جاها ندارم
ولی این مدلی هم نیستم که بگم نمیام
رفتیم و کلی هم به نظرم انرژی مکان مثبت بود
با ی خانمی اونجا آشنا شدم که اگر در عکس ها
مشخص باشه داشت فرش ها را بالا میزد
و دنبال ی سری نوشته و خط اون زیر بود
گفت لیدر تور ادیان هست
شمارش را گرفتم
حالا بعد از عید زنگ میزنم ببینم کجا ها برنامه داره!
پ.ن: برنامه ورزشم را در عید حفظ کردم
ی باشگاه ثبت نام کردم
خیلی نزدیکه به خونم
قبلا یادتون باشه اصفهان ی باشگاه میرفتم
که به دلیل نزدیک بودن با لباس ورزشی هام میرفتم بیرون
و حال می کردم
پ.ن: برای پانزدهم تایم ماساژ رزرو کردم
این مدت کاملا ثابت شد به من که چقدر ماساژ
گرفتن و نگرفتم در روحیم تاثیر داره
مامان میگه منم میام پانزدهم
اما فکر نکنم بتونه برنامش را جور کنه
پ.ن: میخوام ی وام بگیرم
چند بار رفتم بانک و صحبت کردم
گفتن بعد از تعطیلات انجام میشه
تا جایی که من شنیدم تمام وام ها مسدود شده
ی چند وقت دیگه پروسه مسکن در بورس آغاز میشه
مواظب دارایی خودتون باشید
کاش خبر داده بودی جلوتر میومدم دیدنت. از رشت تا لاهیجان ۴۰ دقیقه راهه فقط. تو میومدی رشت میرفتیم یه کافه کلی حرف میزدیم بالاخره از نزدیک میدیدمت
حالا من از ۸ ام اومدم اصفهان. برای اولین بار و یاد تومی افتم