دیدم خوش شانس نبودیم
نه اون
نه من
البته که اگر بخواهم ماسوره و نکته هایش را در نظر
بگیرم چیزی به اسم شانس این وسط
معنایش را از دست میدهد
باز هم میرسم به همان نقطه ی همیشگی!
ترازویی ندارم که حتی افکارم را با آن بسنجم
هر چه بوده گذشته و رفته
و من با خشت های فرو ریخته از آن رابطه
خودم را بازسازی کردم
چهار سال زمان برد؟
فدای سرم
از نتیجه راضیم
اما این بدان معنا نیست که احتمال حماقت کردن
را به زیر صفر رسانده ام!
یکی از چک لیست های ذهنی ام
امسال این است
بین خوب بودن و احمق بودن فرق بذار بهی!!
امسال چک لیست ذهنی زیاد دارم
مثل یک ذکر هر روز تکرارشان میکنم
هر چیزی که درگیری فکری برام ایجاد میکنه
را لیست کردم
برای هر کدامشان کارهایی نوشته ام
مثل یک مهندس ساختمان که اول
نقشه می کشد
خراب میکند
بعد خاک برداری میکند
بعد پایه ساختمان را محکم میکند
بعد طبقه به طبقه میسازد
برای خیلی از گزینه هایم اقدام های
لاکپشتی نوشته ام
و منی که اثر مرکب خوانده ام از این
اقدام های لاکپشتی لذت میبرم
من معمولا نمیتونم فرق احمق بودن و خوب بودنم رو متوجه بشم و ممکنه از هرکدوم به دیگری تبدیل بشم. 🙂