پسر ها بعد از ناهار که املت بود
شروع کردن به خوندن و رقصیدن
اکثرشون بین رنج ۱۶ تا ۲۱ هستند
یکیشون به اسم علیرضا فوق العاده بچه
خوبیه
ی بار بهش گفتم فکر میکنم با مادرت هم سن باشم
بعد دیدیم مادرش چهار سال از من بزرگتره
مربی تمام مدت حواسش به گروه بود
کوه خیلی زیاد پر بود از آدم های مست!!!
ی جاهایی کامل بوی الکل می اومد!!
پسرها مسئول بالا بردن وسایل بودن
یکیشون مسئول رنده کردن گوجه بود
خونه گوجه رنده کرده بود
ریخته بود تو ظرف با خودش آورده بود
بعد سر به سر من میذاشتند که خانم دکتر
شما بیا نمک و ادویه اضافه کن
این از همه چیز مهم تره:))
من با ی کولی رفتم
کلاه نقابی زدم و دستکش
الان که نمی بینم سوخته باشم
ولی فردا مشخص میشه:))
دفعه بعد هم باید برم ، اما این بار
دید بهتری دارم
مواظب بودم نیوفتم
زخمی نشم
آب و مایعات کم خوردم که نیاز به سرویس پیدا نکنم
پ.ن:این هفته برنامم در حال انفجار هست
یک جلسه مامان را باید ببرم ماساژ
خودم نوبت گرفتم از متخصص داخلی
شنبه، یکشنبه، دوشنبه و چهارشنبه تمرین دارم با مربی
چهارشنبه جلسه کاری دارم برای کار جدیدم
باید حدود ده تا ایمیل جواب بدم
کارهای خودم دانشگاه را باید نظم بدم
پ.ن:مهدی میگه سیاتیک مادرت تلفینی هست
هیچ مشکلی نداره
اما حس میکنه که حالش خوب نیست
البته جراح به مامان گفته باید عمل کنه
ولی بقیه نظرشون این هست
که با استراحت و فیزیوتراپی مامان بهتر میشه
به شدت این روزها مامانم حساس شده
پ.ن: مربیم در برنامم بدمینتون گذاشته بود
بخاطر تنظیم تنفس باید حرکات سریع انجام میدادم
و مربیم پیشنهاد داد بدمینتون بازی کنیم
راکت آورد و توپ
یعنی پوستم را کند
تمام مچ دستم از داخل سیاه شده و کبود
چون بلد نبودم درست راکت را بگیرم
و ته راکت خورده به دستم حین بازی
بعد از دو جلسه تازه دارم درست بازی میکنم
و مربی میگه پیشرفتت خیلی بیشتر از دو
جلسه هست
خیلی وقت بود هیجان به این شکل را تجربه نکرده بودم
باید ضربه های محکم بزنم
حین بازی تحرک خیلی زیاد داشته باشم
و جواب ضربه های سنگین مربی را پر قدرت بدهم
من ندیده بودم بدمینتون اینجور پر قدرت
کسی بازی کند
تنیس دیده بودم، اما بدمینتون نه
لذتی می برم از بازی کردن با مربی
که حاضرم هر روز سختی و جان کندن
بازی را به جان بخرم و بازی کنم
بعد از بازی، از پا می افتم
اما فقط خستگی جسمی است
کودک درونم تازه سرحال شده است
از مربی خواستم تایم بیشتری برای
بازی بگذارد
و آخرین باری که از کسی خواهش کردم
برایم وقت بگذارد را یادم نیست
مربی روز یکشنبه را در برنامه اش نوشته برای بازی
از چهارشنبه که بازی کردم
ساعدم، مچ دستم به شدت درد میکند
بخاطر حرکات کششی سخت
بازو و زیر بغلم نابود شده از درد
وقتی میرسم خانه موقع عوض کردن
لباس ، ناله میکنم
موقع پوشیدن لباس، ناله میکنم
زیر دوش، ناله میکنم
هیچ وقت فکر نمی کردم یک روز
تا این حد جسارت و شجاعت داشته باشم
که به صورت حرفه ای ورزش کنم
روی بدنم دارد خط های قشنگ می افتد
و باورم نمی شود این منم
با این عضله های قشنگ و خوش فورم
با شانه هایی که دارند پهن می شوند
پ.ن:از این هفته رژیم پودر پروتئین را باید
تحت نظر مربیم شروع کنم
پودر را کیلو ای ۳۰۰ میخرم
مزه شیر خشک می دهد
امیدوارم در وزن گرفتنم کمک کند
پ.ن: هفته آینده مهمان داریم از شهرستان
چند روزی خانه مامان اینا شلوغ خواهد بود
برای خرید عروسی آمده اند تهران
پ.ن:بروم دوش بگیرم
آشپزی کنم
چند تا تلفن بزنم
برنامه هفته آینده را الویت بندی کنم
کمی پادکست گوش بدهم
یک برنامه که ران شده را چک کنم
حساب کتاب های مالی ام را سر و سامان بدهم
کمی تایپ دارم
و بعد بخوابم
چرا انقدر املت توی طبیعت میچسبه؟ 😋
+ من سه چهارسال بصورت اختصاصی بدمینتون کار میکردم. خیییلی خوبه. خصوصا توی زمینش و چهار نفره.😌