دیروز بالاخره به آرزوم رسیدم
و موتور سواری کردم:))
خواهر مربیم موتور آورد
سوارم کرد
پنج دقیقه اول واقعا می ترسیدم:))
اگر مربیم می روند نمی ترسیدم
از اینکه سوار موتور شخصی شده
بودم که شناختی نداشتم نگران بودم
نمیدونستم چطور میرونه
و اصلا قابل اعتماد هست یا نه
ریسک کردم واقعا
بنده خدا مورچه ای میرفت:))
گفت داداش گفته فقط ی دور میزنید
بعد من عین منگول ها گفتم داداش کیه؟:)))
آنقدر حواسم پرت بود، یادم رفته بود
مربی میشه داداشش:))
موتورش زنونه و سبک نبود
قشنگ ی موتور درشت و خوشگل بود
یکم رفتیم و برگشتیم
ولی باز خواستم سوار بشم
دفعه دوم خیلی بیشتر رفتیم
بگم حال داد؟؟
نه واقعا
چون موتور سواری وقتی خوبه
که خودت پشت موتور باشی
قرار شد باز بیاد سوارم کنه
مربی به شوخی میگفت
این رو پکیج تمریناتت هست
خواهرش خیلی خوشگل و خوش هیکل بود
بقیه تایم را در حال تمرین بودم با مربی
تمریناتم ماه دوم خیلی سخت شده
در مورد پودر پروتین براتون پرسیدم
مربی گفت پودری که به من میده
وی نیست
چون اصلا خوردن وی را توصیه نمی کنه
گفت ی آشنا داره که براش درست میکنه
و به همین خاطر قیمتش مناسب تر هست
برام راکت بدمینتون خریده بود
و برده بود ی جایی تو بازار دسته هاش را
گریپ انداخته بود
دستش درد نکنه واقعا
خودم نه فرصت داشتم و نه بلد بودم کجا برم
برای این کار
به هر حال باید خودم راکت داشته باشم
درست نیست با راکت مربی بازی کنم
چون راکتش قیمتش بالاست و اگر ی وقت
خرابش کنم شرمنده میشم
پ.ن: ی پیشنهاد دارم برای آشنایی
نمیدونم قبول کنم یا نه
واقعا پروسه آشنایی و وقت گذاشتن برام سخت شده
روانشناسم میگه باید تلاش کنی
باید با هر چیزی که مانع این میشه که
تلاش نکنی مبارزه کنی
پ.ن: مامانم بهتره بعد از جلسات ماساژ
گفتند که این هفته فعلا ماساژ نمیره
منم برای خودم نوبت رزرو کردم
هنوز بدنم بعد از اون افتادن درد میکنه
خیلی گذشته ولی دردش بهتر نشده
برم ماساژ یکم بدن دردم کمتر بشه
پ.ن: برای کار جدیدم کارتم خالی شده
منتظرم یکم بگذره
دوستام را بیرون دعوت کنم
آنقدر هزینه ها وحشتناک شده
که ی بیرون رفتن ساده هم برنامه ریزی میخواد
آخ آخ چندوقت پیش این عطش موتور سواری در من بیداد کرد و خودم نشستم پشت فرمون. حتی یک متر هم نتونستم برم از ترس و پیاده شدم 😂