با یک چاقو کابل را بریده بودند

یکی از همسایه ها میگفت:

دو نفر بودند حتما

یکی از دیگری بالا رفته

زنگ زدیم کسی بیاید برای تعمیر

گفت من کابل مخابراتی ندارم

کار خود مخابرات است

به جای چاقو روی کابل ها نگاه می کردم

چاقو ای که بسیار سریع و ناشیانه

روی کابل کشیده شده بود

درست است که دیشب بخشی از کارهایم ماند

اما فکر اینکه دزدی کابل دارد در تهران عادی می شود

از فکرم بیرون نرفت

در چند ماه گذشته حجم زیادی کابل دزدیده شده

کابل هایی که اگر نباشند

اینترنت یک ساختمان از کار می افتد

 

شماره دو: امروز مربی هفت کیلومتر

مرا راه برد و دواند

تمام که شد به شوخی گفت

رعایت حال خودت را نمی کنی

رعایت حال مرا بکن:)))

آنقدر خسته ام

که حس میکنم نفس کشیدنم متوقف شده:)))

افتاده ام روی تخت

و به خودم امید می دهم

که کمی بعد بلند می شوم

فقط میروم زیر دوش آب سرد

بعد بدون شامپو زدن بیرون می آیم

فقط کمی آب برسد به تن له شده ام!!

 

شماره سه: خانواده ام هنوز بخاطر 

رد کردن نیمایی از من دلخور هستند

یکبار به خاطر دل دیگران حماقت کردم

دیگر زندگی ام جایی برای حماقت کردن ندارد

حس میکنم با هیچکس در این مورد شوخی یا تعارف ندارم

 

شماره چهار: مرحوم با یک شماره خارج از ایران

در واتس به من پیام داده

نوشته پدرم در شرایط جسمی خوبی نیست

می‌خواستند زنگ بزنن برای حلالیت!

اما فکر کردم شما ممکن است حلال نکنید!!

بدون سلام و احوالپرسی

نوشتم مگر پدرتان کاری کردند که لازم به حلالیت باشد؟؟

مردک میخواهی حلالیت بخواهی بخواه

دیگر این چه رسمی است؟

پدرش می‌داند چه کرده

 

شماره پنج: پنجشنبه دعوت شدم ناهار بیرون

مهمان اقای دکتر

پرسیدن چه چیزی بیشتر دوست دارم؟

سلیقه ام را در غذا و میوه و چند چیز دیگر

پرسیدند

مثلا مدل و سبک رستوران

نیمایی مثلا میگفت انتخاب رستوران با شما 

تا اینجا آقای دکتر یک امتیاز گرفته

چون نگفت انتخاب با شما

پرسید و سعی کرد جایی را پیدا کند که دوست داشته باشیم

غذای مورد علاقه ی من ماهی است

حالا قرار شده برویم یک رستوران و ماهی بخوریم

آقای دکتر گفتند غذای مورد علاقه ایشون هم ماهی هست

بعد من چند تا سوال پرسیدم و دیدم چقدر سلیقش 

به من نزدیکه!!

مثلا سبک رستوران 

خیابونی که دوست داریم بریم برای انتخاب رستوران

و ی سری چیزهای ساده ی دیگه

که کاملا شبیه هم بود نظرمون

امیدوارم خوش خوراک باشد:))))

قراره بریم ی رستوران قدیمی 

به نظر میرسه به شدت برای بیرون رفتن

کافه

رستوران

طبیعت گردی پایه باشند و کنارشون خوش بگذره

باید دید بیشتر از این چه هنری دارند؟؟

 

شماره شش: جمعه میروم پیاده روی با گروه

برگردم باید شیرجه بزنم روی کارهایم

شاید ناهار مامان و بابا را دعوت کنم

شاید هم نه

بستگی دارد پنجشنبه چقدر تایم داشته باشم