الویه ی بخش از عصرونه هام شده

حداقل خوبه من الویه دوست دارم

چیپس را یادم نمیاد آخرین بار کی خوردم

ولی امروز واقعا با الویه هوس کرده بودم

نون را آقای دکتر گرفته بودند

که من دوست نداشتم

و اصلا این مدل بربری را دوست ندارم

چای و قهوه هم داشتیم و شربت 

خیلی وقت بود با کسی این مدلی

دوتایی بیرون نرفته بودم

ی انبر دست اگر دقت کنید

سمت پایین عکس اون زیر هست

آقای دکتر مشغول تعمیر راکت من بودند

و برام محکمش کردند

با هم بازی کردیم

و به نظرشون بازیم خیلی خوب بود

بهشون میگم شبیه مدل ها هستند

مخصوصا مدل هایی که لباس ورزشی تبلیغ می کنند

میگن خانم دکتر اگر من مدل هستم

شما سوپر مدل هستید:)))

آقای دکتر منو اولین بار یک سال پیش دیده

در جشن روز استاد که من رفته بودم

دانشگاهشون تا دوستم را ببینم که قرار بود

در اون جشن تقدیر بشه

اون زمان من نسبت به الانم هفت کیلو چاق تر بودم

اما نه چاق بودم نه لاغر

الان خیلی فرم بدنم ورزشی شده

ولی نه در اون حد که از زیر لباس بشه تشخیص داد

اما با لباس هم مشخصه که اضافه وزن ندارم

اما سوپر مدل و مدل بودن اصلا!!:))

از شوخیه آقای دکتر خندم گرفته بود:))))

عصر خوبی بود

ی سری عکس بهم نشون دادیم

از خانواده ها و عکس های قدیمی

من از بین عکس ها از ی عکس خوشم اومد

که آقای دکتر در کوه وسط برف ها انداخته بود

در مورد گذشتمون حرف زدیم

در مورد مسایل مالی

در مورد شغلمون

و چیزهای دیگه 

قرار شد باز پنجشنبه بریم ناهار بیرون

من خواستم دعوت کنم برای ناهار که قبول نکردند

پرسیدن باز دوست دارم ماهی بخورم؟

که گفتم بله

چرا من تا حالا کسی در زندگیم نبوده که پایه ماهی خوردن باشه؟؟

خونمون هیچکس ماهی دوست نداره

اگر به آقای دکتر جواب منفی بدم

قرار پنجشنبه ها ناهار را نگه میدارم:)))

شاید حتی فقط به همین دلیل ی مدت جواب منفی ندم:)))

گفتم من عجله ای در تصمیم گیری ندارم

گفتند همه چیز به وقتش اتفاق می افته

امروز فهمیدم شخصیت رمانتیک هم داره که رو نکرده بود

باید برای تابستون ی برنامه بنویسم

فردا شب، بهار تمام میشه

و میریم برای شروع تابستون

باید ی سری کارها را تمام کنم قبل از شروع

ترم جدید