ی ساک طرح لی دیدم خیلی خوشگل بود
احتمال خیلی زیاد بخرم
اونجا روز سوم ارائه دارم
نمی تونم روی روز اول و دوم اونجا حساب کنم
باید همین جا ارائه را کامل کنم
از هیچکدوم از همکارا هم سوال نپرسیدم
که تجربه قبلیشون در این کشور چطور بوده
تجربم میگه بهتره نپرسم و خودم تجربه کنم
این دومین سفری هست که دارم تنهایی میرم
و میتونم بگم تجربه سفر تنهایی
ی چیز باور نکردنی و عالی هست
میدونم این بار مثل دفعه قبل نیست
چون دفعه اول همه چیز پر از ناشناخته هاست
این بار میخوام از سفرم بیشتر لذت ببرم
دفعه قبل وقتی رسیدیم بالای رشته کوه های آلپ
دلم میخواست ی معجزه اتفاق می افتاد و بر نمی گشتم
اما نه تنها برگشتم
بلکه خودم را از اون مشکلات بیرون کشیدم
آدم متفاوتی شدم
و حالا دوباره دارم همون تجربه را به شکل متفاوتی حس میکنم
نمیدونم این بار اون بالا و در اون لحظه چه حسی خواهم داشت
اما میدونم که قدم هایی که میخواهم بردارم را با اعتماد
بیشتری به خودم بر خواهم داشت
میدونم آروزهام را دست کم نمی گیرم
میدونم خواسته هام را با سوهان های تیز
صیقل دادم و واضح میدونم چی میخوام
حالا آنقدر جسمی روی خودم کار کردم
که نگرانِ حمل کردنِ چمدون و ساک سنگین نیستم
حالا خیلی وقته به موهای بلندم در آیینه که نگاه میکنم
این فکر نمیاد تو سرم که باید موهام را کوتاه کنم
تا گردن دردم بهتر بشه
حالا به جای فکر کردن به کتف درد و دست درد
فکرم را میذارم روی سالم خوردن
مراقبت از جسم و روحم
و این فقط با انجام قدم های کوچیک و ساده برام پیش اومد
پ.ن: پنجشنبه با دوستانم رفتم ایرانمال
حساب کردیم اگر بخواهیم خرید کنیم
کافی شاپ برویم و شام بخوریم
هر کدام حدود 50 تومان خرجمان می شود
کافی شاپ رفتیم، شام خوردیم
و خرید هایی که هر کدام لازم داشتیم را انجام دادیم
من یک عطر خریدم
یک ساک ورزشی
کفش ورزشی سایزی که میخواستم نداشت
از بخش صنایع دستی
دو فنجان نقاشی شده خریدم
یک شلوار خنک برای سر کار آمدن
یک پیراهن برای بابا
و یک دامن برای مامان
خریدهایی دیگری هم داشتم
مثل کیف
تونر
مرطوب کننده
که نخریدم
پ.ن: این هفته کلاس آوازم عالی بود
نمیدانم چرا راحت تر با آهنگ های مرضیه کنار می آیم
تا با آهنگی مثلا از مهستی
خودم حس نمی کنم دارم پیشرفت میکنم
فقط می بینم که هر بار برایم راحت شده خواندن
اما استادم نظرش این است که در حد خودت
خیلی خوب هستی
پ.ن: این هفته خیلی نگران بودم که گرمازده نشم
روز شنبه بعد از تمرین حس می کردم که امشب
حتما گرمازده خواهم شد
رسیدم خونه آبلیمو خوردم
با اینکه صبح در دو فلاسک
شربت آبلیمو با خودم میارم
یکی برای صبح تا عصر
و یکی برای تمرین
ولی آنقدر هوا شنبه بد بود که نگو
دوشنبه بعد از تمرین حداقل ی باد خنکی می اومد
که از گرمازده شدن نجاتم بده!!
من همیشه فکر میکنم کسی اونجا خرید میکنه که پول و هزینه اش براش مهم نیست، الان حس کردم برات سنگین بود، خب چرا اونجا خرید کردید؟ میتونستید از یه پاساژ دیگه همونها را ارزونتر بگیرید.