بی حوصله ام چون بینی ام کیپ شده
و نفسم بالا نمیاد
مامان از من سخت تر گرفته
این چند روز مریضی و بی حالی یک طرف
مراقبت از مامان یک طرف
سوپ پختم
غذا درست کردم
و تا جایی که می تونستم غذا خوردم:)))
دمنوش و آب میوه و چایی هم که هی به
مریض ها دادم
مواظب بودم بابا درگیر نشه
امشب مامان از دیشب بهتره
کیسه آب گرم و تشک برقی واقعا
حال آدم را جا میاره
نمیدونم دوره اش چند روزه است
بعضی ها سخت و بعضی ها سبک می گیرند
شب ها اندازه سه نفر لباس می پوشم
و میخوابم :)))
واقعا همین کار در روند بهتر شدنم خیلی تاثیر
داشته
امشب چهار شب هست که درگیر این ویروس
شدم
این وسط روند زندگیم تغییر نکرده
و کارهایم را آروم اما کامل انجام دادم
فقط نتونستم برم تمرین چون
به شدت عرق می کردم روزهای اول
ولی فردا میرم برای ی تمرین سبک
براتون گفته بودم که پیشنهاد آشنایی داشتم
تا الان دوبار قرار گذاشتیم
در این دو ملاقات نه چیزی پیش اومد
که بخوام کنسل کنم و نه چیزی که حس
کنم به به چه مورد خوبی بهتره ادامه بدم
قرار بود این هفته باز دیدار داشته باشیم
فهمیدن مریض هستم
البته گفتم که حالم خیلی بد نیست
ولی برای اینکه درگیر بیماری نشوند
بهتره فعلا قرار را کنسل کنیم
و ایشون به شدت اصرار داشت
سوپ و میوه بیاره برای من!!
راستش یکم این کارش برام عجیب بود
یعنی در حد تعارف های ایرانی
برایم باز قابل قبول بود
اما اصرار!! نه
من هم این حجم از تعجب را قاطی کردم
با بی حوصلگی مریضی:)))
و خدمتشان گفتم
همه چیز در خانه هست
و سوپ روی گاز!!
امیدوارم زود خوب شین
خیلی سخته