خوب در مدیریت استرس اینجور مسائل باید خودم را رشد بدم
دفعه قبل یکم استرس کشیدم
این سری نه
باید یاد بگیرم که این بخشی از کارم هست
و هر کاری علاوه بر نکته های مثبت و سودی که داره
می تونه در کنارش استرس و یا ضرر هایی را هم داشته باشه
که واقعا در کنترل و محدوده ی مدیریت ما نیست
یک واریزی دیگر این آبان دارم که اگر خدا یاری کند
بخش بزرگی از حساب کتاب های مالی ام جلو می رود
تا همین جا این دو واریزی هم بسیار خوب پیش رفته
و خدا را برای اینکه از نظر مالی توان پرداخت داشتم شاکرم
دو: آبان ماه، ماه تولدم است
امسال برای تولدم برنامه دارم و میخواهم مهمان دعوت کنم
در خانه گفتم که برای تولدم میخواهم مهمانی بدهم
و فقط دوستانمان را دعوت می کنم
فکر میکنم منظورم را مستقیم رسانده بودم: نه به فامیل!:)))
اما بابا انگار دوست داشت از فامیل هم کسانی باشند
که با یک جمله ی ساده فامیل را بعد دعوت میکنم قضیه تمام شد
غذا از بیرون می گیرم
دسر ها را خودم درست می کنم
با شما که تعارف ندارم
دوست ندارم چیزی هدیه بگیرم
چون به شدت سلیقه ام
عجیب و غریب شده است
و خیلی چیزها به نظرم زشت و بیخود شده اند
میخواهم اعلام کنم کسی برایم چیزی به عنوان هدیه نگیرد
سه: پنجشنبه و جمعه تا جایی که نفس داشتم:)))
برنامه های هفته را هل دادم جلو
یک فیلم دیدم که بسیار دوست داشتم
بعد از دیدن فیلم نقطه شکست
تصمیم داشتم فیلم دیگری از خانم کارگردان ببینم
و
The Hurt Locker
را دیدم
فکر میکنم باز هم مثل فیلم قبلی
هر کسی از این فیلم برداشت متفاوتی خواهد داشت
بسیار فیلم را دوست داشتم
چهار:فردا روز تمرین است
شبش کلاس فرانسه دارم
تمرین های کلاس را جمعه انجام داده ام
بعضی یکشنبه ها حتی قبل از کلاس مسواک هم میزنم
کلاس که تمام می شود فقط لپ تاپ و چراغ را خاموش میکنم
گوشی را در حالت پرواز می گذارم و می خوابم
پنج: مامان گاهی تلاش هایی می کند تا
آدم های سمی که از زندگی ام حذف کرده ام را
به زندگی ام برگرداند
اما من نه آن دختر بچه ی پنج ساله ام که احمقانه تسلیم شوم
و نه آن دختر بیست ساله که از کارهای مامان عصبانی بشوم
و حرص بخورم
حالا سربازی هستم آرام و آسوده که می داند چطور با آرامش
از خودش و زندگی اش دفاع کند
تولدت مبارک دختر تلاشگر و موفق❤️