جمعه مهمانی تولد دارم

از چند روز قبل شروع کرده ام به انجام کارهای لازم

لیست نوشتم

خرید کردم

به مهمان ها زنگ زدم

برای روز تولد و کارهایش برنامه ریزی کردم

غذا سفارش دادم

لباس خریدم

وقت آرایشگاه گرفتم 

برای خودم چند هدیه خریدم

لا به لای تمام این کارها چیزی که برایم مهم بود

فکر کردن به دهه سی زندگی ام است

دهه سیِ زندگی ام واقعا نفس گیر بود

تجربه های سخت و عالی در این دهه داشتم

چیزهایی را از دست دادم و چیزهایی را به دست آوردم

حالا فکر میکنم قدرت نه گفتن را تا حد زیادی تقویت کرده ام

حالا استرس های زندگی را به عنوان بخشی از زندگی

پذیرفته ام 

و دارم روی این موضوع کار میکنم

که هر گاه چیزی را بپذیرم و با آن کنار بیایم

یک کله گنده تر از آن از راه می‌رسد

حالا خیلی برایم مهم نیست که زندگی ام

از بیرون چگونه به نظر می‌رسد

شادی ام الویت اول زندگی ام است

بیشتر به دنبال یافتن ضعف هایم

عیب هایم هستم

تا پوشاندن آنها

سعی میکنم بهتر و بیشتر بدانم که

از این پس و از این سن به بعد چه استرس هایی

وارد زندگی ام خواهد شد؟

برایشان آمادگی دارم؟

می دانم در مواجه با آنها ممکن است آسیب ببینم؟

فکر میکنم 

قبل از بیست سالگی

و سی سالگی

هیچگاه برای قدم گذاشتن در دهه بعدی

فکر نکردم

هیچ گاه فکر نکنم که مثلا

دهه سی زندگی چطور دهه ای است؟

یا به عنوان یک فرد سی ساله چکار میتوانم برای

خودم انجام بدهم؟

استرس های یک فرد سی ساله چیست؟

همیشه تصورم این بود که دهه سی زندگیِ

هر شخص پر تلاش ترین دهه زندگی اش

است. شخص زندگی خود را به یک

ثباتی می رساند و بعد از آن

از ثبات در زندگی، در کارش لذت می برد.

اما حالا در آستانه ی دهه چهل زندگی ام

برنامه ام این است که ثبات زندگی ام را بهم بریزم

در این دهه میخواهم با خیلی چیزهایی که از قبل

فکر می کردم درست است و تلاش کردم

در زندگی ام گنجانده شوند مبارزه کنم

میخواهم آن سکوی امنی که رویش ایستاده ام

را از زیر پایم بکشم و بی ثباتی را تجربه کنم

حالا در این جای زندگی ام

بزرگترین ترسم عادت کردن به ثباتی است

که زندگی ام پیدا کرده

 

پ.ن: کلاس آسترولوژی را شروع کرده ام

مطالب را می بلعم

نمی خواهم از این موضوع دفاع کنم

یا بخواهم بگویم خیلی عالی است

نه 

من فقط در موردش کنجکاو  هستم

و این کلاس آنقدر چیزهای عجیب دارد

که کنجکاوی مرا غلغلک بدهد

دوره ی قبلی استرولوژی تروپیکال یاد گرفتم

که آسترولوژی به سبک غربی ست

این سری آسترولوژی جیوتیش کار میکنم

که سبک شرقی و یا هندی ست

استادِ این دوره به چرخه ی زندگی اعتقاد دارد

و اینکه هر کدام از ما با کارما و یا دارمای زندگی قبلی

به این دنیا می آییم 

که البته شاید یادتان باشد که من اعتقادی

به این دیدگاه ندارم

آنجا که استاد گفت :

"انسان هایی که کور به دنیا می آیند

در زندگی قبلی خود

حقیقتی را نادیده گرفته اند".

  پشتم را لرزاند!!

تفسیر چارتم بهتر از قبل شده

و می توانم چیزهای بیشتر یا بهتری را متوجه بشوم

اما نیاز به مهارت بیشتری دارم

 

پ.ن: یادتان اگر باشد در پست قبل در مورد

یک حواله برایتان گفتم

حواله ی اول را مهر ماه انجام داده بودم

و گفتم که همراه با استرس بود

حواله ی دوم را هشت آبان فرستادم

من اول میروم صرافی

با صرافی برای واریز هماهنگ می شوم

شماره حساب می گیرم و بعد میروم بانک

مبلغ را به حسابشان واریز می کنم

بر می گردم صرافی و آنها حدودی زمان

می دهند برای انجام کار

دفعه ی اول به من یک رسید دادند

دفعه ی دوم می گفتند مگر اعتماد نداری؟

حالا اصلا کاری به این ندارم که با رسید یا بدون

رسید این مملکت آنقدر بی قانون است که

روی هیچ چیزی نمی شود حساب کرد

اما به نظرم کارشان بسیار نادرست بود

خلاصه که برای یک رسید مرا کلی اذیت کردند

و تازه روی یک برگ کاغذ که اصلا مربوط به صرافی نبود

و مربوط به یک طلا فروشی بود به من رسید دادند.

بگذریم

دوشنبه واریز را انجام دادم و جمعه از آن طرف

ایمیل تایید گرفتم

برایتان در مورد مدیریت استرس و این جور چیزها هم گفته ام

قبلا. حتی یادتان باشد گفتم

پول یکبار به حساب برگشته بود و صرافی دوباره انجام داده بود

اما نکته ی ماجرا این بود

که صرافی تصور!!! کرده بود پول برگشته و دوبار برای من

پول ارسال کرده بود!

رقم پول هم کم نبود

به من پیام دادند که پول دوبار واریز شده

و با آن طرف چک کنید

موضوع این بود که گیرنده ی پول ایمیل میزد که پول را

یکبار دریافت کرده

و بعد هیچ خبری از صرافی نشد

و من هم پیگیری نکردم

چون اصلا مشکل از سمت من نبود

تا دیروز که گیرنده برای من ایمل زد که واریز سوم شما

هم تایید شده!!

یعنی بدون اینکه پولی بزنم

صرافی ناخواسته در یک پروسه ای افتاده که نباید!

و خوب خیلی خوشم آمد از این روندی که زندگی برای

ما انسان ها در نظر گرفته

و کلی کیف کردم

چون مردی که حاضر نیست برای یک رسید مودبانه رفتار کند

به نظرم حقش است دو هفته در حال ایمیل زدن

و پیگیری برای یک واریزی باشد

و تازه حالا کلی با احترام و لطفا گفتن

از من خواسته هر زمان! برایم ممکن بود برای واریز

تشریف ببرم!!

 

پ.ن: مثلا قرار بود کم بنویسم!

 

 

 

 

 

۲ نظر ارسال شده است

  1. بهی قشنگم تولدت مبارک ها باشه .

    من هم کتاب خاطرات یک یوگی رو که اتوبیوگرافی هست پیشنهاد بدم بهت ؟

    برای یک روزی که وقتش شد ...

    منم فیلسوف قلب رو یادداشت کردم که هروقت از ایران کسی قرار بود چیزی بفرسته این رو هم ضمیمه کنم .

    میبوسمت .

    در پاسخ
    مرسی عزیزم
    میذارم در لیستم
    کتاب فیلسوف قلب یک جورهایی برای جنگیدن بر علیه دیگران خوبه
    یعنی برای من که اینجور بود
    زندگی سورن در این کتاب بررسی میشه و اینکه چطور با عقایدی ک قبولشون نداشته جنگیده
    برای من جالب بود
    چون من با بیان و بروز دین به شکل اشتباه مشکل دارم کلا
    ۴ آذر ۰۲ , ۰۲:۰۲
  2. تولدتون مبارک باشه 😘💋♥

    در پاسخ
    مرسی عزیزم
    ۲۸ آبان ۰۲ , ۱۹:۰۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">