برنامم را امسال در ظاهر سبک تر کردم
ولی خوب هنوز همچنان کلی کار برای انجام دادن
دارم. در همین نیمه اول سال باید پنج تا واریزی
انجام بدم که با در نظر گرفتن قیمت پوند
تفاوتش با واریزی های پارسال خیلی زیاد میشه
اگر بتونم همین نیمه اول واریزی ها را انجام بدم
واقعا عالی میشه
امیدوارم اول مهر یا اخر شهریور بیام بگم
همش انجام شد
کار دومم داره خوب پیش میره
این جمعه منتظر ی سری خبر های خوب هستم
دارم براتون ی پست در مورد آسترولوژی می نویسم
عنوانش هست توضیح و معرفی
سعی میکنم کامل باشه
برای دوستانی که میخوان یاد بگیرند یا دوست داشتند
استاد معرفی کنم
من الان که رسیدیم به اول اردیبهشت
دارم فایل های ماه یازدهم رو گوش میدم
چون عید چند ماه را با هم گوش دادم و جلو افتادم
آسترولوژی خیلی دارک هست
کلا زندگی خیلی دارک هست
خوبه که ذره ذره مزش می کنیم!!
در تعطیلات عید دختر عمه جانم
شخصی را معرفی کردند برای آشنایی
همان دختر عمم که عروس خانواده نیمایی بود
این موضوع را خونه یکی از عمه هام عنوان کرد
همه جمع بودند و خوب خیلی شلوغ بود خونه عمم
البته فقط خودمون بودیم
غریبه بینمون نبود
خودمون جمع بشویم کلی هستیم
عمه کوچیکه با تعجب میگفت چرا!!!!
عمه کوچیکه خیلی ساله همسرش فوت شده
تا زمانی که زنده بود میخواست سر به تنش نباشه:)))
حالا که فوت شده از تنهایی میترسه!!
شوهر عمم آدم بدی نبود
عمم خیلی زور می گفت:)))
حالا که فوت شده عمم فکر میکنه
تنهایی خیلی وحشتناکه
یادمه اولین روزهایی که دیگه ختم تمام شده بود
و تنها شده بود
عمم می نشست گریه می کرد
که من تو عمرم سبزی نشستم و پاک نکردم
حالا کی برام سبزی پاک کنه:)))
شوهر عمم عاشق عمم بود
نزدیک پنجاه سال زندگی کردند
بنده خدا نمی گذاشت عمه ام کار کنه
کلا عمه های من هر کدام وقتی همسراشون فوت کردند
خیلی ضربه خوردند
همین دختر عمه جانم
پدرش که فوت کرد
عمه ام گریه می کرد که کاش ی بار اذیتم کرده بود
الان یاد او اذیت می افتادم و انقدر ناراحت نبودم
خلاصه که اینا فکر می کنن بخت منم به خودشون رفته:)))
فشار پشت فشار که چرا میگی نه!!
اون روز گفتم نه
ولی خوب بعدش دختر عمم ول کن نبود
هنوز جوابی ندادم
واقعا الان فقط به آرامش فکری نیاز دارم
پارسال واقعا سال پر فشاری بود برام
یکم دلم میخواد ریلکس کنم
چقدر بده که آدمی انقدر دیر قدر یکی رو بفهمه .