ناهار نیمرو خوردیم که من خیلی دوست دارم

کنارش سبزی خوردن، سالاد شیرازی و ماست محلی 

گذاشته بود مامان

اول میخواستم ی چیزی درست کنم 

و با خودم بیارم

بعد دیدم حجم کارم زیاده و اگر بخوام از دانشگاه

برم خونه غذا بردارم 

بعد برم خونه مامان اینا حسابی خسته میشم

این شد که پیشنهاد غذا گرفتن دادم

و مامان گفت ما برنامه نیمرو داریم امروز

ی بخشی از خونه تمیز شده بود تا ظهر

این تمیز کار جدید بود

آنقدر سوال پرسید مامانم دیگه کلافه شده بود 

خونه بگیرم اصفهان 

به تمیز کارم زنگ میزنم بیاد

یعنی اون روزهایی که صبح قبل رفتنم

می رسید 

قبل رفتن میگفتم کارت تمام شد

پول گذاشتم رو میز

میوه و خوراکی هم گذاشتم با خودت ببر

و عصر یا شب که برمیگشتم خونه بهشت

شده بود

بهش اعتماد داشتم و واقعا کمک بزرگی بود

تهران همچین اعتمادی وجود نداره

که اگر بود برای مامان اینا خیلی خوب میشد

***************

هفته بعد با مامان اینا میرم اصفهان

مامان نوبت چشم پزشکی داره

و بابا هم نوبت دکتر

خاله اولی مهمانی داره و ما هم دعوت شدیم

بابا با شوهر خاله اولی خیلی مچ هستند

گاهی با دایی کوچیکه می خندیم

که این دو تا اگر زن و شوهر بودند

چقدر خوشبخت می‌شدند

پدر من در دهه هفتاد و شوهر خالم دهه پنجاه

و من وقتی بهشون نگاه میکنم

میبینم این روح آدم هاست که با یکی کنار میاد

نه ظاهر، جنسیت یا ویژگی هایی که داره

البته شوهر خاله واقعا انسان بی نظیری هست

***************

کتاب ترس و لرز را تمام کردم

تعریف درستی از ایمان درونش بود که خیلی

به من چسبید

کلر در تفسیر ترس و لرز نوشته

سورن معروف ترین فیلسوف دانمارک بوده

کل داستان ترس و لرز حول داستان ابراهیم و فرزندش

می چرخه

البته که مسیحیت فرزند را اسحاق و مسلمانان اسماعیل

در نظر گرفتند

چرا ترس و لرز را خواندم؟ 

چرا به سورن آنقدر گیر دادم؟

به نظرم خیلی هامون پر از خشم هستیم

خشم از اتفاقاتی که دیدیم

خشم از چیزهایی که سرکوب شده

و این خشم را به سمت خودمون و حتی جهان بیرون

هدایت می کنیم

و من دلم نمیخواد یک خشمگین ابله باشم

و یا یک ابله بدون خشم

حالت سومی به ذهنم نمیرسه!!!

**************

کادو برای مربی یک ست ورزشی خریدن بچه ها

چطوری خریدن؟

زنگ زدن به شخصی در دبی

سفارش دادن

و سه روزه براشون فرستادن 

مربی چون قد بلند هست و البته

خیلی هیکل تو چشمی داره

فقط مونده این ست را بپوشه:)))

من خودم بارها دیدم کنار پسر ها که کار میکنه

با وجودی که پسرها خیلی جوان تر هستند

ولی خانم ها به مربی توجه می کنند

حتی دختر های جوان زیادی دیدم که 

چشمشون مربی را گرفته تا مثلا پسرهای تیم را

چه میشه کرد ظاهر برای خیلی ها مهم هست

***************

کاکتوس های جدید خریدم

امشب یک ساعتی با کاکتوس ها وقت میگذرونم

آهنگ کلاس آوازم را پلی میکنم

دستکش های باغبانی می پوشم

وسط هال سفره یکبار مصرف پهن میکنم

و مشغول میشم

************

این هفته قرار هست اصفهان خونه ببینم

فکر میکنم اگر شانس یار باشه

قولنامه کنم