حالا تغییر کرده 

به ازدواج فکر میکنه

من به اندازه نه سال پیش اون

نسبت به ازدواج بدبین نیستم

برای خودم خط قرمز هایی را مشخص کردم

و سعی میکنم دوباره تصمیم اشتباه نگیرم

حتی نمیخوام قضاوتش کنم

بهش نگفتم نه

اما اون زنی که می‌شناخت خیلی وقته مرده

هیچ آدمی شبیه دیروزش نیست

اما من واقعا وقتی به گذشته نگاه میکنم 

خودمو نمی شناسم

********************

در آواز پیشرفت های خیلی زیادی داشتم

و تازه رسیدم به حرف استاد آواز مامان که میگفت:

مگه میشه مادر استعداد داشته باشه 

دختر نداشته باشه

متاسفانه متوجه شدم استعداد خوندن دارم

خیلی خیلی دلم گرفته بخاطر شانسی که از خودم دریغ کردم

**************

لباس خنک باید بخرم

منتظرم خونه اکی بشه یک سری

خرید انجام بدم

تهران از اول تیر کارم سبک تر میشه

خیلی این سال تحصیلی کارم زیاد بود

مثل نقل و نبات دانشجو میریزن سر ما!!

مدارکمو باید تحویل بدم برای ارتقای رتبه علمی

اما میدونم صاف میشم بعدش 

از بس که حجم کارم زیاد میشه

***********

پیشنهاد دادن معاون آموزشی دانشکده بشم

بعد اون اتفاقات و چیزهایی که تجربه کردیم

خیلی عجیب بود این پیشنهاد

********

یک فرنی فروشی در چهار باغ بالاست

که من سالها شیر، کره، ماست، شیره و ..

میخریدم

هنوز هم هستند

مغازه برای چند برادر هست

که با هم مغازه را اداره می کنند

من تا قبل از این در عمرم ندیده 

بودم مردم این حجم فرنی بخرند و نوش جان کنند

البته دوغ و گوشفیل خوردن در اصفهان هم جای 

تعجب خاص خودش را دارد

شما در اصفهان کسب و کارهای زیادی

می بینید که خانوادگی اداره می‌شود

و البته درست اداره می شود

باید چند سالی تشریف بیاورید اصفهان

و زندگی کنید تا یاد بگیرید

چطور خانوادگی از یک کسب و کار 

خوب پول دربیاورید

اینجا در این شهر آنقدر نکته های عالی

برای رشد مالی و کاری تان هست که باور نمی کنید

البته فکر میکنم به چشم ما بیشتر دیده می‌شود

تا خود اهالی شهر

*********

بعد از سالها دوری از اصفهان 

دیگر کسی وقتی من را می دید نمی پرسید

اصفهانی هستید یا نه

لهجه ام درست شده بود

حالا باز داستان خواهیم داشت:)))

***********

یکی از کلمه های اصفهانی که دوست دارم

چوری است

کلا من از خیلی از زبان ها و لهجه های مختلف

کلماتی بلد هستم

که فحش حساب نمی شوند ولی دل آدم را

خنک می کنند

یکبار به داداش گفتم چوری

چون حرصم را درآورده بود

روز بعدش زنگ زده بود به مامان که چوری

یعنی چی؟؛)))