جمعه اومدم اصفهان و تا آخر هفته اصفهان هستم

امروز اصلا نفهمیدم چطور ساعت گذشت

دانشگاه از حدود یک ظهر چیلرها را خاموش میکنه

و ما می مانیم و حوضمون!

حالا تصور کنید بجز انسان هایی که دارند از

گرما می میرند، ما کلی وسیله گرون قیمت

در آزمایشگاه داریم که باید در خنک ترین حالت باشند

و این شده بزرگترین مشکل این روزهای ما

بخاطر شرایط آزمایشگاه از هر وسیله ای برای

خنک کردن مثل کولر آبی هم نمیشه استفاده کرد!

آدم های ابلهی که در مورد هر مسئله ای احمقانه تصمیم 

می‌گیرند متاسفانه کم نیستند

ما از ساعت یک تا حدود شش و هفت بدون هیچ وسیله ای

برای خنک شدن به کارمون ادامه میدیم

و حتی گاهی وسطش بیرون میریم تا هوای آزاد

و البته داغ را نفس بکشیم!!

اگر تصور می کنید حالا که دارم این پست را می نویسم

کارهای خانه اصفهان تمام شده در اشتباه هستید

پرده خریدیم و الان پرده داره نصب میشه!!

البته خونه پرده عمودی داشت

ولی مامان خواست پرده ها را عوض کنه

و من هم واقعا توان حرف زدن این روزها ندارم

چون فایده ای نداره

البته به مامان اعلام کردم برنامه های مالیم

بهم ریخته 

چون همونطور که قبلا گفتم امسال برنامه خرید خونه

دارم و باید مواظب خرج کردن های مالیم باشم

جمعه یک جلسه آنلاین با آقای دکتر داشتم

جلسه های ما با زبان شیرین فارسی انجام نمیشه

اول اینکه من مجبورم هر چیزی با آقای دکتر انجام میشه

را انگلیسی با وکیلم یا اون طرف جلو برم

برای همین از روز اول خودمو راحت کردم

و آقای دکتر هم البته بیشتر انگلیسی صحبت می کنند

تا فارسی در کارشون

خلاصه که جمعه یک جلسه با هم داشتیم و من

یک سری برنامه های آینده کاریم را برای آقای دکتر

توضیح دادم و گفتم برای سه ماه آینده همگی آماده باشیم

که آقای دکتر با سه ماه آینده اکی بودند

البته خودم فکر نکنم تا سه ماه آماده بشم:)))

جمعه آنقدر کار انجام دادم که شب فقط فکر می کردم

یعنی من سرم به بالشت میرسه؟

ی سری خرید باید انجام میدادم برای خودم

روپوش آزمایشگاه و کفش برای آزمایشگاه میخواستم

چون ما وقتی وارد میشیم کفش هامون را در میاریم 

کفشی که تمیز باشه می پوشیم

جمعه رفتم کفش را خریدم

برای خونه خرید کردم

کلی لباس و مانتو مامان داده بود خشکشویی

رفتم گرفتم.

دوش گرفتم، موهامو رنگ کردم

کلی کار برای کلاس فرانسه باید انجام میدادم

که انجام شد جمعه

خونه را تمیز کردم

تازه کلی کار دیگه هم مونده بود هنوز

ولی بیخیال شدم و دراز کشیدم

مشکل اینجاست که اصلا خوابم نمی برد

تازه دراز کشیدم فکر کردم امروز شنبه چطور

کارها را انجام بدم که چیزی یادم نره:)))

 

یکشنبه: امروز اومدم آزمایشگاه و باز دارم

یک سری کارها را نظم میدم

هنوز کارهامون اونجور که باید نظم نگرفته

مشکل گرما و روند کند کارهای اداری نابودمون کرده

من خودم بیشتر کارهام را شبیه سازی میکنم

و بجز مرکز که قبلا می رفتم خیلی با کارهای آزمایشگاهی

درگیر نبودم

به هر حال تنوع جدیدی هست برام

مخصوصا که کنار کارهام به دانشجو ها

کد نویسی و کار کردن با نرم افزار های کد نویسی

مثل کامسول را آموزش میدم

و حس مفید بودن برای من زیاد داره این آموزش

به صورت خود جوش!!

امروز باید تا شش کارهام را تمام کنم

بعد برم با یک مربی صحبت کنم

مربی تهران یک مربی معرفی کرده اینجا

که بتونم تمرین هام رو مرتب انجام بدم

البته نظر مربیم این بود که خودم میتونم انجام بدم

و نیاز به بالا سری ندارم

البته به صورت غیر مستقیم منظور مربیم این بود

که خودت به اندازه کافی سخت می گیری به خودت

نیاز به مربی نداری

ولی شده حتی یک روز مربی بالا سرم باشه برای تمرین

به نظرم خوب هست

اینجا اصفهان مشکل دوست ندارم

اینجا دوستان بسیار خوبی دارم که با هم اکی هستیم

راستش برنامه ای برای دوستی های جدید ندارم

هر چند شرایطش برام هست که بخوام وارد جمع های جدید بشم

اما آنقدر برنامه هایی که دارم از من زمان می گیره و هنوز نتونستم در

کار جدیدم به یک ثبات زمانی برسم

برای همین تمام روز به دنبال یافتن کمی زمان برای خودم هستم

این هفته چون اصفهان می مونم کارها بهتر پیش خواهد رفت

ی تابی !!!! در اصفهان بخوریم و با مامان اینا بیرون بریم برای

خوردن بستنی شاید کمی خستگیم در بشه

نمیدونم بستنی فروشی برج هنوز هست یا نه

عاشق بستنی هیدروژنی ترکیبی توت فرنگی و شکلاتش بودم