هنوز ی سری کارها هست که باید انجام بدم

مثلا چکاپ های پزشکی خیلی وقته عقب افتاده

لباس و کفش برای تمرین باید بخرم

کمد لباس هام را تهران و اصفهان باید نظم بدم

و هی لباس و مانتو نبرم و بیارم

ی چیزهایی را بذارم اصفهان و داشته باشم اینجا

خلاه که هنوز کلی کار هست و

کلی گزینه تیک باید بخوره

ما اول مهر میخوایم ی مسافرت بریم

فعلا برنامه ترکیه هست

ولی خوب مامان من هنوز اکی نداده و

ممکنه اصلا کل برنامه مسافرت را کنسل کنه

ولی فعلا نظر خانواده این هست که بریم مسافرت

اگر موفق بشیم بریم خیلی خوبه

من ی چیزهایی نیاز دارم که میتونم از قبل آنلاین خرید کنم

و اونجا تحویل بگیرم

چند تا کتاب هم میخوام که میتونم برم از ی فروشگاهی

خرید کنم حضوری

دوستانی داریم که ترکیه زندگی می کنند

و خیلی گفتند بریم خونشون و بمونیم

حالا اگر بشه هماهنگ میکنم که برای خرید هایی که دارم

همراهم بیان

*****************************

استاد جان خواسته برای بچه ها کلاس کامسول بذارم

خواسته سی جلسه دو ساعتی باشه

خوب من همینطوری به بچه ها یادم می دادم تا امروز

یعنی هر کسی سوالی داشت کمکش می کردم

فایل های سایت کامسول را بهشون می دادم

یا بهشون یاد می دادم چطور از مثال های خود

کامسول استفاده کنند

اما استاد جان میگه ی کلاس باشه

که همه بچه های آزمایشگاه بتونن استفاده کنند

خوب خیلی وقت میگیره از من

بچه ها میگن شش تا هشت صبح باشه

که بتونن به کارهاشون برسند

یعنی مثلا به جای هشت، شش بیان

من خودم شش، شش و نیم  آزمایشگاه هستم و

شاید برای اون ها مشکلی نباشه ولی من

با تایمی که از دست میدم مشکل دارم

از طرف دیگه واقعا بچه ها به این دورره نیاز دارند

حالا اگر بتونم کسی را پیدا کنم که تدریس کنه

واقعا عالی میشه

هر چی جلوتر میرم تایم کمتری را به تدریس

اختصاص میدم و بیشتر سعی میکنم یاد بگیرم

شخصیت من بیشتر شاگرد بودن را دوست داره

تا استاد بودن

****************************

امروز با آقای دکتر جلسه آنلاین داشتم

از تعطیلات فقط همین استفاده را می تونم ببرم

که میدونم چون تعطیلات هست، آقای دکتر تایم خالی داره

میگه اعتماد به نفس کافی برای یک سری کارها را ندارم

کلا اعتماد به نفس چیزی هست که حتی در اوج هم باشی

باز بهش نیاز داری

الان خود من به کلی اعتماد به نفس نیاز دارم برای

اینکه بتونم در کار دومم خودم را نشون بدم

نیاز به اعتماد به نفس برای پرزنت کارم دارم

از مهر ماه باید فیلم و کلیپ ضبط کنم و هنوز هیچ اقدامی نکردم

اون اعتماد به نفسی که برای اینجور کارها لازم هست را در خودم

هنوز جمع و جور نکردم

در این مورد نقطه ضعف دارم برای همین دارم انجامش میدم

دارم سنگ های بزرگ برمیدارم که راه بازگشت نداشته باشم

دارم بدون شنا بلد بودن می پرم وسط استخر

و همین می تونه باعث بشه کلی جلو بیوفتم

مهم نیست که سطح اعتماد به نفسم چقدر هست

مهم اینه من با همین سطح اعتماد به نفس شیرجه میزنم

یا نه

*****************************

یادتون اگر باشه من با خاله کوچیکه خیلی ساله قطع رابطه کردم

این مدت تحت هیچ شرایطی نذاشتم همه چیز مثل قبل باشه

چند بار مشکل سلامتی داشت براش حتی نوبت دکتر گرفتم

یا زنگ زدم متخصص پیدا کردم

از مهدی خواستم براش تایم ماساژ بذاره

ولی وارد ارتباط نشدم

ی بار مهدی گفت:چقدر شبیه هم هستید از نظر چهره

گفتم: بله من از نظر چهره کاملا شبیه خاله کوچیکه هستم

ولی از نظر اخلاق نه!

خاله کوچیکه از نظر من در خانواده ای بزرگ شده که تمام

زندگیش ساپورت عاطفی داشته

من بچه اول بودم، خواهر هم نداشتم

هیچ وقت حریم امنی که خاله کوچیکه در زندگیش داشته را تجربه

نکردم. هیچ وقت اینطوری نبوده که بتونم با ی خواهر درد و دل کنم

البته مادربزرگم خیلی خیلی بیشتر از مامان من ساپورت عاطفی میکنه

یعنی میخوام بگم این آدم خیلی نکته های مثبت در زندگیش داشته

ولی همیشه دوست داره بره در نقش قربانی بشینه

همون اوایل که با خاله کامل قطع ارتباط کردم اینو به مامان گفتم

و مامانم قبول داشت که خاله واقعا این مدلی هست

خاله کوچیکه آدم خیلی مهمه زندگی من بوده

خیلی پر رنگ بوده

هیچ کسی نباید همچین فردی با همچین شخصیتی

در زندگیش آنقدر پر رنگ باشه

حالا رابطه را کات کردم

چون یا باید حرف هایی زده بشه که در نهایت من مقصر میشم

یا باید مثل تمام این سال ها در مقابل رفتار هاش سکوت می کردم

و من راه سوم را انتخاب کردم

راهی که بهتر جواب میده

آخرین باری که دیدمش پنج سال پیش بوده

و از اون زمان نه جواب تماس دادم و نه دیدمش

وقتی کرونا گرفت، وقتی حالش خوب نبود

در مقابل تمام این لحظه ها مقاومت کردم

برام ی دوست یا فامیل نبود که کنار گذاشتنش راحت باشه

بخشی از وجودم بود که هر بار زخمیم می کرد

یونگ میگه آناتومی شما اولین بخش از سرنوشت شماست

و درست میگه

من دقیقا در جسمی شبیه خاله کوچیکه زندگی میکنم

و نمی خوام اون بخشی از ژنتیک که خوش شانس بودم

و تا به امروز در من فعال نبوده، فعال بشه