شماره یک:

امروز تمرین داشتم و له هستم الان

بعد از این همه ماه من هنوز زیر تمرین ها

له میشم 

به قول دوستم میگه بهی ببین مربیت

چی هست که تو بعد این همه مدت هنوز

کار میکنی باهاش

میگم آره آنقدر فشار میاره که اون حس

سختی کشیدن در تمرین را با بند بند

وجودم حس میکنم

برای همین بخش کمال گرای وجودم رهاش نمیکنه

از اینکه زیر تمرین له بشه لذت میبره

 

شماره دو: خیلی وقته میخوام این شماره

را بنویسم ولی هی پشت گوش میندازم

میدونید ماها که وبلاگ می نویسیم 

ی وقت هایی از بخش هایی از زندگیمون می نویسیم

که از دید شما اون بیرون شرایط و اوضاع جور

دیگه ای دیده میشه و این بخشی از زندگی 

هست

کسی که وسط یک ماجرا هست دید درستی

نداره و شاید فشاری که روش هست

باعث میشه حتی خودش را به نفهمی هم بزنه

حالا بعد این همه سال بودن در دنیای وبلاگ

این را در خیلی از وبلاگ هایی که میخوندم

میبینم

قشنگ چیزهایی که دیده می‌شد مثلا پنج سال

پیش، سه سال پیش

الان تازه داره برای نویسنده وبلاگ عیان میشه

و این در مورد همه ما هست

مسلما شما هم خیلی چیزها را شاید در همین 

وبلاگ دیده باشید یا حس کرده باشید قبل از من

البته که خیلی وقتا هم بعضی ها توهمی هستند

مثل اونایی که می‌گفتند عاشق مربیت شدی

عاشق مهدی شدی!!:)))

منظورم توهم نیست 

فکر میکنم چون خیلی وقته وبلاگ میخونید

متوجه منظورم شده باشید

 

شماره سه: تشکر ویژه دارم از آسترولوژی

میدونید آنقدر منو تغییر داده که واقعا فکر میکنم

اگر طرفدار ایده زندگی های کارمایی بودم

این طرز تفکر را حتما تبلیغ می کردم

ولی خوب طرفدار طرز فکرش نیستم

هر چی عمیق تر داخلش میری

میبینی زندگی مفهوم متفاوتی پیدا میکنه

از سوال چرا با من این کارو کرد؟ 

میرسی به سوال چرا من این اتفاق را تجربه کردم؟

و این یعنی تمرکزت بجای دنبال مقصر گشتن

دنبال دلیل رفتارش گشتن

به جای حس بی ارزشی و ناکامل بودن

میره سمت دلیل مشکل در درون خودت

چرا من این اتفاق را تجربه کردم؟

خودت میشی مرکز هر اتفاقی و این خیلی میتونه

در خودشناسی و تمرکز بر خود اثر بذاره

البته خیلی هم میتونه در بخشش دیگران

و خالی شدن از حس خشم و نفرت کمک کنه

برای اولین بار روی یکی از دوستام آسترولوژی 

را با سبک و روشی که خودم بهش رسیدم اجرا کردم

و خیلی خیلی آروم شد

براش چارتش را جوری که بتونه کمکش کنه

تفسیر کردم

و البته من از زندگیش خیلی چیزها میدونستم

مثلا براتون بگم که از چند وقت دیگه

از ۱۴۰۴ ی چرخه هجده ساله شروع میشه

برای همه ما

که خیلی خیلی میتونه متفاوت باشه

یعنی زندگی هامون میتونه تغییر کنه خوب یا بد

بعد ما ی چرخه کارمیکی ونوس را پشت سر گذاشتیم

و باید درس های لازم را می گرفتیم

من خودم آنقدر درس برای یادگیری دارم

که فکر میکنم باید از عمرم بهتر استفاده می کردم

ولی من آدم نشستن و افسوس خوردن نیستم

من آنقدر قوی هستم که نقطه های تاریک چارتم

هم نتونست منو ناامید کنه و به جای اینکه

منو عقب بزنه، تبدیل م کرد به آدمی که به

پذیرش نزدیک تر شدم

به اعتمادی که به پروردگارم دارم نزدیک تر شدم

بعد خیلی قشنگ بود که طبق این دیدگاه

من توانایی نوشتن و رسیدن به خواسته هام را دارم

یعنی بین نوشتن و اتفاق افتادن رویاهام فاصله ای نیست

توانایی اینکه با دعا کردن به خواسته هام برسم را دارم

و همین چند وقت پیش پست نوشتم که هر چی الان

اصفهان دارم را جز به جز از خدا خواستم و بهم داده

 

شماره چهار:هوش مصنوعی واقعی میتونید معرفی کنید؟

با جمنای ی مدت چت کردم

خیلی خنگ هست!!

 

شماره پنج: رفتم آرایشگاه موهامو لایت کردم

تبدیل به ورژن متفاوتی از خودم شدم

 

شماره شش: دو ماه تا تولدم مونده

دلم نمیخواد به تولدم برسم

امسال واقعا سال خوبی بود برای من

هر چی تجربه کردم را انگار در خواب دیدم

به خودم امید میدم که سالهای آینده هم همینطور

خواهد بود

 

شماره هفت: نوبت های دکترم را اکی کردم

بعد وارد مرحله ی نوبت سونو و آزمایش میشم