نه در ظاهر، در درونم سعی میکنم بدون دلخوری

واقعا با همه کنار بیام

چون به هر حال آنقدر تجربه کاری دارم

که بتونم خوم را هندل کنم

ولی اینکه ظاهر و باطنم یکی باشه

تمرینی هست که این روزها برای خودم

قرار دادم

این یکی بودن به رشد روحم کمک میکنه

و باعث میشه گردش انرژی برای من در بدنم

و روحم بهتر اتفاق بیوفته

این لطف را در واقع به خودم میکنم نه به اون ها

ماجرا این بود که ی سری ارتقا های شغلی قرار بود

اتفاق بیوفته و من در مورد ارتقای خودم

به یکی از همکارا گفته بودم که البته آقا هست

و یکی از خانم های همکارم قبلا به من گفته بود

در مورد این آقا دقت کن خیلی تو را زیر نظر داره

یعنی منظورش این بود از تو خوشش میاد

بعد من خیلی حس خوبی از این آقا نمی گرفتم

گذشت تا این ارتقا پیش اومد و من همون حدودی که

غیر رسمی بهم اعلام شد به این همکار گفتم

و هفته ی پیش در جلسه ای بودیم

که بدون هماهنگی با هر کدام از ما

گفته شد کیا به صورت رسمی و جدی ارتقا داشتند

جالبی ماجرا کجا بود؟

این همکار آقا جز لیست بود

بعدا که به شوخی بهش گفتم

گفت همون لحظه در جلسه فهمیده!!

اگر مثلا دوست صمیمیم بود حتما

جلوش سرمو برای یافتن گوش های درازم

لمس می کردم!!!

خلاصه که من به شوخی ردش کردم

ولی باعث شد حواسم را بیشتر جمع کنم

برای یکی از همکارا گفتم که انگار ی سری

از همکارا یکدفعه فهمیدن

که گفت :اصلا امکان نداره و با همه از قبل هماهنگ شده

پرسید خود شما کی فهمیدی؟

گفتم: حداقل یک ماه قبل

گفت: بقیه هم مثل شما!!

خلاصه که مدیریت کردن این جور چیزها

رفته در برنامم و البته اینکه قرار نیست

همه رو بازی کنن

دیگه چی؟

اصفهان بهشت شده

من وقتی تهرانم دلتنگ کارم اصفهان میشم

آنقدر که از تصمیمم برای برگشت به اصفهان راضیم

خدا میدونه

امید به خدا تا تهش راضی باشم

قشنگ مردم تا برگشتم

ولی الان همه چیز خوبه

تو این چند ماه خیلی اتفاق ها افتاده

که از همشون کلی چیز یاد گرفتم

مخصصوصا که من تجربه مدیریت کردن آزمایشگاه

نداشتم و این خودش کلی چالش برام ایجاد کرد

اما الان نسبت به روز اول تجربه هایی به دست آوردم

و البته که استاد جان واقعا حمایتم میکنه

و اون خوابی هم که دیدم تعبیر شد

و استاد جان مسئولیت های خودش را سپرد به من

حالا وارد ی روندی شدم

که درگیر مسایل مالی و حقوق دادن به دانشجوها

هست و من باز اینجا تجربه زیادی ندارم

درسته برای دانشجوهای خودم همیشه واریزی داشتم

ولی این یکم فرق میکنه

 

پ.ن: موفق بشیم سفر مهر ماه را بریم عالیه

 

پ.ن: نتونستم واکسن بزنم و خیلی ناراحتم

 

پ.ن: لایت موهام عالی شده. خیلی راضیم

فکر کنم دیگه تا مدت ها لایت داشته باشم

 

پ.ن:ملحفه های نو و پتو نو برای خودم گذاشتم

هی میرم و میام و نگاهشون میکنم

 

پ.ن: نمیدونم چرا ولی هوا ی جوری شده

که یاد خوابگاه افتادم

همین حدود ها همیشه خوابگاه بودم

بعد ملحفه و پتو نو با خودمون می آوردیم

و چشممون به سال تحصیلی جدید بود و اینکه

باید امسال بیشتر زحمت بکشیم