به اندازه روز اول نه ولی باید حتما
صبح ها بعد از بیدار شدن ماساژ میدم
حرکات اصلاحی انجام میدم
یکم بهتر میشه
در طول روز آنقدر کار انجام میدم
که یادم میره و فقط گاهی یادم میاد
یا درد بگیره یادم می افته باید رعایت کنم
اومدم اصفهان و خیلی خستم
هوا اصلا خنک نشده
و هوای اصفهان نسبت به تهران
برای من خفه و گرم تر هست
همیشه این موقع سال که می شد
بادهای خنک اصفهان شروع می شدن
بوی پاییز می اومد
هوا ی جور قشنگی سبک می شد
امروز ساعت پنج و نیم که از خونه بیرون رفتم
خیلی خنک بود
ساعت چهار که داشتم برمی گشتم خونه
باد می اومد و خیلی گرم نبود
ولی مثل قبل نیست
انگار تعداد روزهای گرم داره هی بیشتر میشه
اومدم خونه قهوه خوردم
با مامان فیلم دیدم
کلاس آواز داشتم
رفتم و خیلی تمرینم نفس میخواست
قبل از اینکه زنگ بزنم و برم داخل
تو ماشین تمرین های تنفسی مخصوص آواز انجام دادم
نفسم برگشت و تونستم سر کلاس دوام بیارم
بعدش که اومدم بیرون له بودم
اندازه یک پیاده روی سنگین خسته شده بودم
آواز هم ی جور صبوری منو تست میکنه
اینکه رها نمی کنم
اینکه خیلی خستم، خیلی خسته میشم
اما میرم
این دوام هست که منو جلو انداخته
نه چیز دیگری
بعد اومدم خونه
فقط دلم میخواست فاصله بین من و تخت نباشه
اما چهار تا کار مهم داشتم
اینجور وقتا خودمو باید جمع و جور کنم
باید با حوصله اون چهار تا کار انجام می شد
انجام دادم
حتی درس جدید آوازم را تمرین کردم
چراغ ها را خاموش کردم و با مامان کمی حرف زدیم
خوابم نبرد تا حدود یک و نیم
چون همون موقع که رسیدم خونه تایم خوابم بود
و بعدش خوابم پریده بود
دیگه برای خودم با چشم های باز شروع کردم
به فکر کردن
آنقدر تایم فکر کردنم در طول روز کم شده
که مغزم اینجور وقتا حس میکنه جایزه دریافت کرده
اجازه بدم هر فکری دوست داره بیاد و بره
جالب بود که تکلیف دو سه تا درگیری فکری هم
نصف شب مشخص کردم
پرونده تصمیم گیری شون بسته شد و بعد خوابیدم!!
فردا باید کلی کار انجام بدم آزمایشگاه
برم بخوابم که باز بی خواب خواهم شد
پ.ن: کشک و خوراکی گذاشتم داخل کیفم برای فردا
پ.ن: قاب عینک جدید خریدم
ولی هنوز معاینه نرفتم برای عوض کردن شیشه عینک
پ.ن: فردا با مامان قرار کافی شاپ داریم
پ.ن: دوستی اینجا داریم که آقایی حدود هفتاد و پنج ساله هستند
ایشون همیشه تو حرفاش میگه سخت میگذره
فقط خوبه که میگذره
منظورش قرار گیری سخت کنار میگذره هست
یعنی حتی وقتی شرایط سخته
داره میگذره