آبان داره تمام میشه
چهارشنبه بیست و هشت آبان
من یک هفته پر از بالا و پایین را تا اینجا جلو اومدم
این هفته، هفته ای بود برای خودش
پر از خبر
پر از اتفاق های عجیب
امروز ی خبر شنیدن
یادتون هست گفتم منو وارد یک ماجرایی کردم
و من دکور اون ماجرا هستم برای اینکه یک سری برنامه و هدف های خودشون
را جلو ببرن؟
یادتونه گفتم یک خانمی داره از راهی که نه قانونی هست
نه منطقی میره سمت جایگاهی که حقش نیست؟
امروز شنیدم وسط پروسه همون جایگاه
بستری شده بیمارستان
بعد تشخیص سرطان پیشرفته و ..
عمل شیمی درمانی به فاصله دو هفته
امروز یکی از همکارا میگفت ما زورمون به اینا نمیرسه
گفتم فکر میکنی
تمام حماقت ما این هست که فکر می کنیم قراره زور ما به اینا برسه
در صورتی که اصلا طرف حساب اینا ما نیستیم
ما انسانیم با قدرت محدود چه در حفاظت از خودمون
چه در انتقام
بالا سری خیلی خوب میچینه
آیا از بیماری اون خانم خوشحالم ؟ نه
آیا ناراحتم ؟ نه
آیا زنگ زدم حالشو بپرسم؟ نه
تنها چیزی که برام مهم بود اینه که خودمو بیشتر جمع و جور کنم
وقتی آنقدر دقیق میذاره تو کاسه همه
حواسم به خودم باشه بهتره
هر چی خوبی و بدی کنیم برمی گرده
حواسم به زندگی خودم باشه
به درست و غلط زندگی خودم