بلیط م برای مرداد ماه اکی شد

میرم تا ترکیه و از اونجا پرواز عوض میکنم

برای من راحت تر بود پروازم مستقیم باشه

ولی خوب نشد و مجبور شدم تصمیم سخت بگیرم

که روز پروازم را عوض کنم یا نه

 در نهایت خودمو راضی کردم ی چند ساعت 

در فرودگاه معطل بشم ولی همان روز برم

هنوز هیچ کاری نکردم

باید چک کنم ببینم چه وسایلی لازم دارم

احتمالا ی چمدان بخرم 

قبل رفتن

ولی فکر میکنم اگر از اونجا خرید کنم بهتر باشه

خرید اصلی که دارم

قرص های تقویتی برای مامان باباست 

و ی سری داروی سرماخوردگی 

و چند تا قرص و شربت برای حساسیت ریه ام

اگر فرصت کردم و با گروه خوبی اونجا آشنا شدم

حتما بیرون میرم 

اگر هم تنها بودم باز ی جاهایی میرم برای دیدن و تفریح

یک هفته ای که نیستم باید تایم پیدا کنم

برای دویدن

احتمالا شب ها برم بدوم

لباس ورزشی با خودم میبرم 

و کش هایی که دارم

 

 

پ.ن: امروز آنقدر کار پشت هم انجام دادم

که یک  لحظه فقط به شب فکر کردم

تختم و خنکی

به دوشی که شاید موفق بشم بعد از رسیدن

به خونه بگیرم

پیام هایی که باز میکنم و میخونم

تاریکی خونه و اینکه هی از تخت بلند میشم

در تاریکی میرم ی کاری انجام میدم و برمی گردم 

به روشن کردن ماشین

شسته شدن مانتو شلوارم

بیرون کشیدن لباس ها وقتی بوی خوبی میدن

 

پ.ن: از صبح نتونستم ی قهوه بخورم

آنقدر که اتاقم شلوغ بوده

از وقتی با کش روی شکم کار میکنم

غذا هم نمی تونم درست بخورم

یک سوم از حجم غذام را که میخورم 

نفسم بالا نمیاد دیگه:))

حجم غذام خیلی کم شده مجبوری 

مربی میگه در چند وعده بخور

اما من همون تایم ناهار را به سختی جور میکنم!!

 

پ.ن: امروز برای مامان نوبت ماساژ گرفتم

همراهش میرم 

خودم خیلی به ماساژ احتیاج داشتم

اما مامان دردش هنوز خوب نشده

سه جلسه ماساژ میگیره خوب میشه

ول میکنه

و دوباره...

 

چهارشنبه نوشت:

مامان اینا امشب اومدن اینجا

مامان فردا نوبت دکتر داره و از خونه من مسیرش

نزدیک تر میشه

هفته پیش ی شب رفتم خونه مامان اینا خوابیدم

تا خود صبح بیدار بودم و خوابم نمی برد

انگار رفته بودم مهمانی

صبح که بیدار شدم، آنقدر سطح انرژیم پایین بود

که مامان میگفت مریض شدی؟

گفتم نه

جای خوابم عوض شده و نخوابیدم

خداروشکر اهل شام نیستند و شام نپختم:)))

میوه و سالاد خوردن

بابا از لحظه ای که اومده داره تی وی نگاه می کنه

و مامان هم داره با تلفن حرف میزنه

بعد هر چند دقیقه یکبار میگن برامون بخون

ببینیم چقدر پیشرفت کردی

منم این تایم شب سطح انرژیم خیلی پایین هست

و فقط می تونم با رختخوابم صحبت کنم

ولا غیر!!!

گفتم صبح زودتر بیدار بشید براتون میخونم:)))

 

پ.ن: امروز یک دقیقه رکوردم در دویدن بهتر شد

هر چند هفته یکبار رکوردم بهتر میشه

بعضی وقتا خیلی کم تغییر میکنه

بعضی وقتا هم مثل این هفته خیلی خوب

امروز ده کیلومتر راه رفتم و دویدم

تو این گرما واقعا جون میدم بعد از تمرین

 

پ.ن: برگشت رفتم تا منوچهری چمدان و ساک نگاه کردم

ی کولی دیدم خیلی خوشگل بود میگفت سه تومن

و ی چمدان دیدم تک، میگفت ده تومن

هنوز تصمیم نگرفتم از اینجا بخرم یا در سفر

خیلی وقته چمدان و ساک نخریدم چون اصلا مسافرت نرفتم

 

پ.ن: فردا دوستام برنامه بیرون رفتن دارند

من تا پنج دانشگاه هستم

باید از تایمم استفاده کنم و ی سری کار را جلو ببرم

قرار شده به بچه ها حدود چهار خبر بدم که باهاشون

خواهم بود یا نه

از ی طرف اگر بیرون نرم برنامه هایی که برای این هفتم داشتم

را جمع و جور میکنم تا شب

اگر بیرون برم با دوستام کلی خوش میگذره

قراره ایران مال برن