من همون روز به خانم وکیل گفتم نامه پزشک قانونی برای من بگیر از قاضی

خانم وکیل گفت اینجا دفتر خونه سخت نمی گیره و آشناست

وقتی همسرت بیاد محضر و توضیح بده نامه نمی خواد!!

گذشت تا هفته پیش که متوجه شد نه!! باید از قاضی نامه بگیره

باید من برم شاهین شهر پزشک قانونی!

باید آزمایش بارداری بدم

زنگ زد و گفت یکشنبه بیا نامه رو از من بگیر

بعد گفت دارم میام اصفهان

قرار گذاشتیم و وقتی زنگ زدم ببینم کجاست گفت من نگفتم ساعت پنج!!! گفتم شش

و بذار همون فردا بیا شاهین شهر بگیر

قطع کردم.. یکم فکر کردم دیدم بمونم تو خیابون یک ساعت خیلی بهتره تا صبر کنم

فردا ظهر این بیاد ی جا تو

شاهین شهر نامه رو بده

زنگ زدم گفتم منتظر می مونم تا برسی

وقتی رسید ... میگه خوب شد ایستادی

نامه رو نگاه کردم باید اصفهان بری پزشک قانونی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یعنی به همین زیبایی!

دوشنبه صبح رفتم پزشک قانونی .. گفتن جواب رو سه روز دیگه می فرستن شعبه شاهین شهر

یعنی اگه کارش رو درست انجام داده بود

روز سه شنبه که دادگاه داشتیم همه چیز تموم میشد

سه شنبه جلسه دادگاه بود

( منظورم از اینکه نوشتم ... گفته بود خوشحال نباش... این بود که من واقعا از جدایی خوشحال بودم

میگفت نباید نشون بدی که خوشحالی از جدایی جلوی قاضی)

قاضی به مرحوم گفت : ازدواج نکردید؟

(برای گواهی که قرار بود به دستش برسه) خدایی تو این دو سه سال چکار می کردی؟؟؟؟؟؟

تا جایی که من میدونم همه عقد میکنن که اون اتفاقه بیوفته... تو چکار می کردی؟

مرحوم گفت : دعا

وای نگم براتون از حال من.... آخه به تو چه ربطی داره؟؟؟؟

کی به اینا اجازه میده تا فی خالدون مردم دخالت کنن؟

هر کاری کرد خانم وکیل ....قاضی رای صادر نکرد

گفت تا جواب نیاد اصلا!

فقط متن رو گفت و تایپ کردن

به قاضی میگم ببخشید وقتی ما دو نفر داریم خودمون میگیم چیزی نبوده

چرا باید برم گواهی بیارم؟

عجیبه برای من ... زن و مردی که چندین ماه با هم در ارتباط نبودن

وقتی شرایط رو توضیح میدن باز باید برن گواهی بیارن

گفت خانم عجیب اینه که شما با این شرایط باید بری تست بارداری بدی!!!!!!!!!!! (کثافت)

زنگ زدیم پزشک قانونی گفت جواب آماده است و تا ظهر می فرسته

(من باید همون سه شنبه که رسیدم اصفهان می رفتم پزشک قانونی)

قرار شد چهارشنبه بر گردیم شاهین شهر

چهارشنبه من با استاد جان قرار داشتم

صبح رسیدم دانشگاه و مثل همیشه از ظاهرم مشخص نبود

چند ساعت دیگه دادگاه دارم

با تمرکز کارم رو انجام دادم

این توانایی رو با تمرین به دست آوردم

و از این موضوع خیلی خوشحالم به خودم افتخار میکنم

استاد جان گیر داده بیا برو تهران با فلان استاد کار کنیم

گفتم استاد من جایی نمیرم! هی سعی کرد راضیم کنه

گفتم استاد حرفش رو هم نزنید

گفت باشه پس با دکتر ب صحبت می کنم

گفتم عالیه ... احتمالا ی تغییراتی تو مسیر مقاله های من و استاد جان رخ بده

ساعت ده و نیم بود اومدم از اتاق استاد بیرون

زنگ زدم به وکیل گفتم برم پزشک قانونی از خانم وکیل خبری نیست؟

گفت برو

رسیدم پزشک قانونی و وای که چقدر اینجور جاها این مدت از من انرژی گرفت

جواب رو نفرستاده بودن هنوز!!!! حالا ما همه آماده باش که حرکت کنیم سمت شاهین شهر

گفتم خانم تو رو خدا جواب رو بفرست

طرف مقابلم الانه که پشیمون بشه

(البته که نمی تونست کاری بکنه مرحوم... چون نوع وکالت طوری بود که همه چیز دست خانم وکیل بود

ولی خوب حوصله دردسر نداشتم)

گفت وای نگو... الان می فرستم

ساعت دوازده بود رنگ زدم خانم وکیل و گفت بمونه برای پنجشنبه

پنجشنبه صبح هشت و نیم زنگ زد که جواب رسید و من هم سریع آژانس گرفتم برای شاهین شهر

اول رفتیم دادگاه

تا ساعت ده و نیم طول کشید صادر شدن رای

بعد محضر ساعت دوازده قرار داشتیم

یکم چرخیدیم با مامان و من ی روسری ابریشم خوشگل برای خودم خریدم

رفتیم محضر

تا ساعت یک منتظر شدیم نوبتمون بشه

ی خانم اومده بود برای جدایی

یعنی چنان حرصی من و داد!!

احمق

بگو تو بذار جدا بشی بعد شوهر شوهر کن

فقط هم با مرحوم حرف میزد!!! اخه از مرحوم خواست شاهدش باشه

قشنگ میگفت شوهر نیست! شوهر کجا بود

تو دلم میگفتم خاک بر سرت.... چه مرد عاقلی بود شوهرت که جدا شد

بعدی آقایی اومد کار داشت

گیر داد به من که یکم از غرورتون کم کنید شما خانم ها!!

میخواستم بگم تو چکاره ای که بخوای من و نصیحت کنی

ی آقای جوونی اونجا بود گفت اتفاقا اونی که میاد تو عقد جدا میشه از همه عاقل تره

تا سه تا مغازه این ور و اون ور محضر فهمیدن من باکره هستم!!!!!!!!!!!!!!!!

اخه هی میرفتن شاهد می آوردن از مغازه داره های اطراف برای طلاق ها

خلاصه نگم براتون که آبرو بریا من باقی نموند

تازه محضری ی خانومه روکشید کنار

و کلی سوال خاک بر سری از خانمه کرد و توضیحات خاک بر سری تر براش داد!!!!!!!

حالا خانم وکیلش هی میگفت من براشون توضیح دادم

محضری میگفت من مسئولم.... (دلم میخواد فحش بدم)... فقط تو این چیزا مسئولن!

یعنی منتظر بودم به من ی چیزی بگه ( آیکون خنده)

کارمون انجام شد و اومدیم بیرون

باید چند روز دیگه برم برای گرفتن شناسنامه

این هم ماجرای طلاق

که به جز محضرش و پزشک قانونی و .... بقیش خوب بود!!!

 

ماجرای مرحوم و کارشناس اول رو ننوشتم هنوز

کلی تجربه های مختلف که تو این مدت دیدم از زندگی های زن ها مخصوصا تو اصفهان رو باید بیام براتون بگم

 

چند روزه درست و حسابی نخوابیدم

دیروز از چهار و نیم بیدار بودم

و امروز از پنج

از صبح پشت میزم هستم و گفتم از این هفته مرتب بنویسم و بیام به شما ها سر بزنم

 

 

برای قرار امروز ی شال زرد قناری کنار گذاشتم

جان دلم یک سال تو کمد منتظر این روز بود

باید اتو کنم

داشتم جلوی آیینه امتحانش می کردم

راب پیام داده

سفارش گل دادم برای عصر

رز زرد رنگ

میگم چرا زرد؟ میگه خانم دکتر یکم در مورد رنگ گل های رز تحقیق کن

ببین هر کدوم نماد چیه

میگم زرد تا جایی که من میدونم جدایی

 

سرچ کردم:

رز زرد نشانه چیست نشانه سرزندگی و نشاط است و شادی، گرما و دلپذیری خورشید را القا می کند.

رز زرد، سمبل دوستی و ارزشمندی است و مفهوم عاشقانه ای ندارد؛

بلکه از احساسات پاک و خالص افلاطونی سرشار است.

 

حالا با این شال زرد قناریم چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

۹ نظر ارسال شده است

  1. هوممممممم....اول این پست رو خونده بودم بعد پست قبلیت رو....برای همین اول اینجا پرسیدم برای شما؟! و بعد اون کامنت اونوری که گفته بودم بالاخره! :))
    در پاسخ
    متوجه شدم
    اولین اینجا کامنت گذاشتی
    ۳۰ ارديبهشت ۹۸ , ۱۳:۰۷
  2. عشق، عشق، عشق. 
    خوشحالم برات. امیدوارم هرچی خیره برات پیش بیادب به امید روزای خوب وشاد
    در پاسخ
    هستی خانم عزیز
    دوست خوبم
    براتون از خدا خیر و خوشی میخوتم
    ۲۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۰۹
  3. 😍😍😍 هیچی تو زندگی بهتر از یه رابطه توام با احساس و عشق نیست.خوشحالم برات.خوشحاااااااالم برات.امیدوارم جلسه دیدارتون عاااالی گذشته باشه.راستی میدونی من فک میکنم وکیل از روز اول از تو خوشش اومد، وکالتت رو قبول نکرد که تو معذوریات حرفه ای قرار نگیره.فک کنم خیلی باهوشه.خوش باشی دختر جون
    در پاسخ
    چرا؟ این بی انصافیه... باید چیزهای دیگه ای هم باشه مثل این ....انصاف نیست
    فقط همین ... خدایی به کل دنیا می ارزه!

    عزیزمی

    سخت گذشت... انتظار نداشتم... جا خوردم...

    نه ما اصلا روز اول هیچی رو متوجه نشدیم
    به قول وکیل وقتی اومدی داخل با اون غرورت
    گفتم صد سال وکالتت رو قبول بکنم... حالا هر چی میخواد باشه پرونده...
    وقتی گفتی طلاق ... ی رقم بالا گفتم و اینکه فقط مشاوره میدم و وکیل لازم نداری!
    راستش من بعد اولین جلسه هیچ حسی نداشتم... فقط سبک بودم
    انگار یکی ی بار از رو دوشم برداشت

    میگه وقتی اومدی و قرار شد توافقی جدا بشی
    و کارها انجام شد
    و از دفتر رفتی بیرون
    انگار راه نفسم بسته شد
    ی صدایی تو سرم میگفت؟ یعنی دیگه نمی بینیش؟؟؟؟؟؟؟؟
    میگفت... حالم خیلی بد بود... دنبال دلیل بودم که آخه چرا باید این حس رو داشته باشم
    تو متاهل در حال طلاق...
    بعد کم کم بخاطر کارهای طلاق حرف زدیم....
    ۲۹ ارديبهشت ۹۸ , ۰۹:۲۱
  4. سلام
    خوبه که با رزها ست میشه😍
    در پاسخ
    خیلی زرد تو زرد میشه که مرضی جونم
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۶:۱۹
  5. کاش میشد فقط بغلت کنم 
    خدایا شکرت 
    در پاسخ
    واقا کاش می شد الان چقدر به بغلت احتیاج دارم فری
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۶:۰۵
  6. برای کی رز زرد سفارش داده بود خانم دکتر؟!!!!!!!!!! برا شما؟!!! :دی
    در پاسخ
    برای من
    و احتمالا حدس زده دیدم به رز زرد همون مفهوم جدایی باشه
    برای همین قبلش پیام داد و گفت در مورد معنیش سرچ کن
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۴۶
  7. دقیقا توی سحر دیشب هم به یادت بودم
    اگه قابل باشم دعا گوت هستم
    تو هم این روزها خیلی بیشتر از همیشه مراقب خودت باش
    در پاسخ
    عزیز دلم تیلو جانم

    خیلی بیشتر از همیشه رو خوب گفتی
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۴۶
  8. سلام عزیزم.خدا رو شکر که شادی.فقط سپید جان خیلی مراقب باش.خصوصا چون آقای وکیل دوست مشاور دومه و مشاور دوم هم که از نظر اخلاقی مشکل داشت.خیلی با احتیاط جلو برو.مراقب خودت باش و از آرامش زندگیت لذت ببر.
    در پاسخ
    سلام عزیز دلم مممنونم


    دوست نیستن پری جانم
    از نظر کاری همدیگه رو میشناسن

    راب جریان مشاور رو میدونه... براش تعریف کردم
    البته چون با مرحوم قرار بود در مورد مشاور اول ی تصمیمی بگیریم
    برای راب تعریف کردم که مرحوم در جریان اتفاق مشاور دوم هست... خیلی ناراحت شد از دست مشاور دوم
    قول داد کمکم میکنه اگه بخوام کاری انجام بدم
    فعلا دست نگه داشتم

    اما در مورد احتیاط
    دقیقا حق با تو هست
    میدونم چی میگی
    همین که وکیله... کافیه تا بخوام تمام حواسم رو جمع کنم
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۴۵
  9. سلام عزیزترینم. برای رهاییت خوشحالم و اینکه کسی اومد تو زندگیت که تلخیه این روزا رو کمتر حس کردی.
    میدونی که چقدر دوست دارم؟ برای مورد راب آهسته پیش برو و به هر دوتون فرصت بده. حس میکنم خیلی عجوله و هنوز خوب نمیشناسید همو.
    ببخش اگر چیزی میگم از علاقه و نگرانیمه. میدونم که امروز مثل هیمشه خانوم و با وقار و زیبایی. برات از خدا خوشبختی و عشق واقعی و موندگار آرزو میکنم.
    در پاسخ
    سلام عشقم

    خودم بی اندازه خوشحالم
    اوهوم

    بله که میدونم.. عشق بین ما دو طرفه است عزیز دلم

    راستش من اصلا با همین پیش رفتنه مشکل دارم فهیمه
    مشکلی با خودش ندارم از نظر اعتماد و اینا

    مشکل من اینه به شدت از زندگی مشترک و ازدواج منزجر شدم
    دیدم نسبت به مردها بد نشده زیاد یعنی در مقایسه با ازدواج

    نمیخوام وارد ماجرای تازه ای بشم
    هر چند دست روزگار داره ی جور دیگه همه چیز رو پیش می بره
    میدونه کلا همیشه همینه وقتی میگی نمی خوام روزگار میگه باید بخوای!!

    بله عزیزم عجوله... رفتاری که من اصلا در برخورد های اول دیدم از
    راب و انتظار نداشتم اون شخصیت آروم و جدی  این طوری به من وابسته شده باشه

    میدونم چی میگی فهیمه... الان نگرانیم اینه مبادا باعث بشم احساسش لطمه بخوره
    چون من دوستش دارم ولی نمیخوام رابطه ما از شکل دو تا هم صحبت به شکل دیگه ای تغییر کنه
    و حتی حرف دوست داشتن بین ما باشه ... چه برسه به چیز های دیگه

    خداروشکر ست لباسم رو دوست داشتم

    من هم برای تو تمام حس های خوب دنیا رو میخوام
    ۲۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۰۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">