می دونست که کارهای طلاق انجام شده

این وکیلم ی آقای مسن و جا افتاده است که هم سن های بابا هستن

خوب من حس خاصی نسبت بهش نداشتم از روز اول

ولی خوب خیلی مورد پسند مامان بود

بخاطر سنش و عقیم بودنش احتمالا (آیکون خنده)

از همون روز اول مامان این وکیل رو دوست داشت و می گفت خوبه

در صورتی که خوب نبود و هیچ کاری نکرد و الکی پول گرفت و تازه

جریان اون هزینه کارشناس رو هم که یادتونه!! پول اضافه گرفت

از اون موقع حس خوبی نسبت بهش نداشتم

هر بار ما این آقا رو می دیدم این آقا می رفت ی سلام و علیک گرم با مامانم

می کرد و هی تعریف و تعریف از من

و هی پشت سر مرحوم بد می گفت

ی بار به مامانم می گفت حیف دختر گلت نبود؟

این رو دیگه از کجا پیدا کردید؟

خوب من هم که اینجور وقتا سکوتم!

گذشت تا دیشب بالاخره بعد دو هفته زنگ زد به من که فردا دفتر هستم بیا

و ساعت رو هماهنگ کرد

امروز صبح دوش گرفتم و یکم کارهام رو کردم و رفتم دفترش

فکر کنم از رنگ صورتم فهمید حالم خیلی خوبه

کلا چهرم تغییر کرده نسبت به این چند وقت گذشته

پوستم باز شده

چشمام برق میزنه و لب هام می خنده

مثل همیشه با مامان سلام و علیک گرمی کرد

نه گذاشت نه برداشت

به مامانم گفت من دخترت رو برای یکی از نزدیکانم میخوام خواستگاری کنم

کلی هم توضیح و تفسیر داد که چقدر به اون شخص اعتماد دارم و از شرایطش گفت

مامان بنده خدا هنگ کرده بود

حتی فکر کنم اولش اصلا متوجه نشد وکیل چی میگه

من تشکر کردم و هیچ جوابی ندادم

کارم انجام شد و اومدیم بیرون

دیدم ی لبخند پهن روی صورت مامان نقش بسته

میگه بهی خیلی کیف کردم وکیل خواستگاری کرد!!!!!!

این نشون میده از تو خوشش اومده

میگم مامان جان من از این وکیل خوشم نمیاد سر ماجرای پول کارشناس

میگه اوهههههههه برای پنجاه تومن !!

نه خیلی قشنگ و شیک خواستگاری کرد

دیدم داره برای خودش کیف میکنه به خودم گفتم

بهی خانم حرف نزن ... بذار مادرت خوش باشه (آیکون خنده)

تا برسیم خونه در مورد خواستگار مذکور صحبت کرد

الهی بگردم نمیدونم چه فکر هایی تو ذهنش بوده یا هست

که این خواستگاری اینجوری خوشحالش کرد

حالا میگه میخوام زنگ بزنم به وکیل و تشکر کنم بخاطر پیشنهادش!

میگم مامان جان این کارو بکنی پیش خودش میگه

اینا کند ذهن هستن دو روز بعد تازه فهمیدن من چی گفتم!

 

۴ نظر ارسال شده است

  1.  عزیزممممممم❤😁😁
    من خیلی شبیه مامان تونم❤❤❤❤
    در پاسخ
    چه جالب...
    ۱۳ خرداد ۹۸ , ۱۸:۰۰
  2. وای با جمله آخر قهقهه زدم..هاهاهاهاها

    در پاسخ
    همیشه بخندی خوشگلم
    ۱۰ خرداد ۹۸ , ۰۸:۴۴
  3. عاشق مامانتم بهی :)))
    در پاسخ
    خدا عزیزانت رو حفظ کنه قشنگم
    ۱۰ خرداد ۹۸ , ۰۰:۵۸
  4. 😁😁 وای خدا همه متن یه طرف جمله آخر یه طرف
    وای مامان ها همشون یه مدلن😁😁 ما هم مامان بشیم تعریفی هستیم
    در پاسخ
    والا بخدا.... مرد به اون گندگی حرفش رو راحت زد
    مامان من هیچی نگفت... حالا زنگ بزنه بگه چی؟؟؟؟

    مامان باید همیشه از بچش جلو تر باشه تو همه چیز
    نمیشه که هی من به مامان بگم بکن ... نکن....
    ۹ خرداد ۹۸ , ۱۸:۴۸
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">