هنوز مریضم

دوره انتقال بیماریم خداروشکر گذشته

نگران انتقالش نیستم

فردا باید بانک برم

دانشگاه کلی کار دارم

کلی زنگ باید بزنم

باکس ایمیل م را باید چک کنم و نظم بدم

امروز خیلی خیلی دلم میخواست برم کوه

ولی رفتم خونه مامان اینا

براشون آشپزی کردم

یکم خونه را نظم دادم

اصلا توان تمیز کاری نداشتم

فقط نظم دادم

دارو گرفته بودم برای مامان و داداش بردم

مامان هنوز خوب نشده

ناهار خوردیم 

آبگوشت پخته بودم 

خوب شده بود

خودم دوست داشتم

بابا هم حسابی خورد

مامان ولی اشتها نداشت

الان همه خواب هستند

منم دارم با لپ تاپ کارهامو انجام میدم

هفت تا کار مهم به اضافه کارهای ریز ریز

باید امروز انجام بدم

که فعلا سه تا مهم و چند تا ریز تیک خورده

بیدار بشن 

ی چایی بدم به خانواده و جمع کنم

برم سمت خونه خودم

سر راه باید نون هم بگیرم

این هفته کلاس آوازم را نتونستم برم

به دلیل مریض بودن

بعد با همین صدای خروسی 

تو خونه راه میرم برای خودم

میخونم: پاییزه پاییزه

تو گلخونه ی چشمای سیات گلریزه گلریزه

برگ های گل امید منه کم کم می ریزه

بله! اینجوریاست!!

 

پ.ن: قربونتون بشم

اگر کسی جایی در مورد من کامنت میذاره

رهاش کنید

من رهاش کردم

اون هنوز چسبیده به من!!

شما چرا بچسبید به اون کامنت؟

 

پ.ن: مطمئنم اگر قبل این ویروس 

بدنم را با ورزش قوی نکرده بودم

الان اوضاع م خیلی بد بود.

الان مریضم ولی با همیشه فرق دارم!

 

پ.ن: نسبت به خیلی خواسته هام 

گستاخ شدم

گستاخ که می‌خوانید بار منفی ندارد

حتی منظورم جسارت بیشتر نیست

یک جورهایی دیگر در بعضی شرایط

حرف حالیم نیست:)))

 

پ.ن: کدو تنبل گرفته ام

یا به قول بعضی ها کدو حلوایی

گردنش را برای غذا 

و آن شکم خوشمزه را برای عصرانه

می‌گذارم

 

پ.ن: با آقای دکتر جلسه دارم این هفته

حس میکنم با آن آدمی که اوایل امسال 

رفت و دکتر را دید

فرق میکنم

از روز اول میخواستم روی پای خودم باشم

حالا همچنان نظرم عوض نشده

فقط اعتماد بنفس بیشتری دارم

اعتماد کردن از اینجا به بعد به آدم هایی

که در مسیر کار سر راهم قرار می گیرند

سخت تر می شود

هر وکیلی خارج از ایران بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ دلار

برای نیم یا یک ساعت مشاوره هزینه می گیرد

با مبلغش مشکلی ندارم

موضوع این است که بعد از مشاوره

تصمیم اصلی این است که اعتماد می‌توان کرد یا نه!!

 

پ.ن: تا قبل این مریضی قصد داشتیم

یک سری وسایل خانه من و مامان این ها را بفروشیم

داداش گفته بود اول به من بگویید

بعد بفروشید

مثلا من یک پرینتر دارم که بسیار خوب کار میکنه

ولی چون پرینت یک طرفه انجام میده

میخواستم بفروشم جدید بگیرم

داداش گفت من برمیدارم

یا مامان این ها می‌خواستند 

مبل و تخت عوض کنند

خلاصه که داداش چیزهایی که می‌خواست

را اول برداشت 

و بقیه را قرار شد بفرستیم بروند

 

 

۳ نظر ارسال شده است

  1. موفق باشی عزیزم 

    امیدوارم حالتون زود خوب بشه

    در پاسخ
    مرسی عزیزم
    ۲۰ مهر ۰۲ , ۰۲:۰۶
  2. قشنگم من نمیدونستم مریض شده بودی 

    خوشحالم که الان بهتری . 

    میبوسمت 

    در پاسخ
    هنوز کامل خوب نشدم مینا
    حساسیت تنفسی نابودم کرده:)))
    ۱۷ مهر ۰۲ , ۱۵:۵۲
  3. آدم بعد مریضی از بس کار مونده زرنگ میشه.

    امیدوارم زودتر همگی خوب خوب بشید

    در پاسخ
    من با این مریضی خیلی اذیت نشدم
    ولی واقعا کارهای روزانه ام زیاد هست
    و مریض که میشم ناراحت میشم از همه چیز عقب می مونم
    مثل کلاس آواز و تمرین م
    ۱۶ مهر ۰۲ , ۱۶:۰۷
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">