حالا امروز رفتم چک کردم دیدم رفته برای مرحله ی بررسی

ی پروفسور خیلی معروف مسئول بررسی مقاله من شده

چون برای هر کدوم از ما مشخص میکنه که چه کسی داره

روی مقاله ای که فرستادیم نظر میده

البته که تیم هستند ولی خوب هر تیم

یک سر گروه داره

خلاصه که خیلی وقته مسابقه ندادم و رقابت نکردم

با کسی

امروز دیدم چقدر بچگی خوب بود

همش مسابقه می دادیم و سعی می کردیم

ببریم

امروز مهمان داشتم

مامان اینا و عمو جان اینجا بودند

بعد رفتن خانه عمم

من موندم خونه

از دیشب اصلا خوب نیستم

از هفته ی پیش که پست نوشتم و گفتم حس سرماخوردگی دارم

تا امروز همون طوری بودم

هر روز هم یک مدل مختلف عوض میشه حالم

یک روز لرز دارم

یک روز بدن درد

یک روز سر درد

یک روز خشکی پوست

یک روز انرژیم کم هست

با این وجود زندگی را مثل همیشه جلو بردم

و خوب واقعا هم مریض هستم

هم هیچ چیزیم نیست!

امروز ؟

فکم درد میکنه:)))

نمیدونم از گوشم هست

یا از دندان

واقعا تشخیص نمیدم

آنقدر که دامنه ی درد وسیع هست و سنگین

خلاصه که باید ببینم این مریضی کی میخواد بره

امروز خیلی خوب بود

کلی با عمو جان تعریف کردیم و حرف زدیم

تو خونه ما

من از بقیه پر حرف تر هستم

داداش از من ساکت تره

و خوب عمو جان باشه

منم باشم دیگه فقط ما حرف میزنیم

براشون آبگوشت درست کردم

چون آقایون آبگوشت دوست دارند

با باقالی پلو

مامانم هم که این هفته در رژیم سوپ بود

دیدم بهترین غذا آبگوشت هست

خلاصه که تازه رفتند

منم خونه را جارو زدم

ظرف ها را جابه جا کردم

فقط مونده چیزهایی که خریدن را بشورم

بابا و عمو جان برام خرید کرده بودند

میوه و اینجور چیزها

عمو جان برام از ی شهری

(اسمش یادم نمیاد)

کشمش خریده بود

با یک جعبه سیب محلی

و یک جعبه انار

ی رو میزی خوشگل هم از زنجان برام آورده

بابا هم کلی خرید کرده بود

فقط باید بشورم و بذارم یخچال

هر چند بیرون خنک هست و جعبه های میوه را داخل نمیارم

بعد از اون بار که اصفهان با خرید کردن

و آوردن کارتن های خرید داخل خونه

سوسک آلمانی پخش شد تو خونم

دیگه خیلی مواظب هستم که جعبه یا چیزهای

اینجوری را داخل نیارم

آنقدر اون سوسک ها اذیتم کردن تا محو بشن

که هنوز که هنوزه مواظبم چی میارم تو خونه

امروز بیشتر در مورد خونه خریدن حرف زده شد

عموی من شخصیت ساپورت کننده داره

کلا این عموم و اون یکی عموم که ایران نیست

فقط ساپورت می کنند

بابای من خیلی به ساپورت کردن بچه اعتقاد نداره

میگه باید بچه را هل بدی وسط مشکلات

که خوب الان روانشناسی جدید هم همین رو میگه

اما عموم نه

بعد من سر به سرش میذاشتم که برای پسر عمو زن بگیری

باید هر ماه یخچال را پر کنی و فلان کنی

حالا نه اینکه نمی کنه

داشتم اذیت می کردم که الکی نگو نمی کنم

می دونیم که می کنی

البته به خودشون ربط داره

اگر دوست داره حمایت کنه

نوش جون پسرش و عروسی که هنوز نیومده

والا مگر آدم پولش را می خواد چکار کنه؟

ولی خوب از همون اول بگو من ساپورت میکنم

این عموم من و داداش رو هم خیلی ساپورت کرده همیشه

حالا منظورم ساپورت مالی نیست

فقط

کلا میشه روی عمو جان حساب کرد همیشه

یکم شوخی کردیم با هم

و دیگه به عمو گفتیم واقعا با حقوق های امروزی باید ساپورت

بشن بچه ها

عمو برای پسرش ی خونه خریده

پسر عموم درسش تازه تمام شده و داره کار میکنه

درسته نوه مورد علاقه مادر بزرگم داداش بود

اما برادر زاده مورد علاقه ی عموم من بودم

دلیلش هم این بوده که از زمان تولدم به عموم وابسته بودم

یعنی از همون نوزادری هر وقت گریه می کردم

عموم بغلم می کرده و آروم می شدم

البته عموم اون زمان طبقه بالای خونه ی ما زندگی می کرده

و کلا با ما بوده

خلاصه که با وجودی که فکم خیلی درد می کرد

ولی خیلی خوب توان گذاشتم برای پذیرایی

ی قوری خیلی بزرگ دارم

با ی سری وسایل کرسی که بیشتر تزینی هست

یعنی برای عکس و اینجور چیزا خوبه

ی سمارو هم دارم که برای این روزها خوبه

وقتی اومدن دیدن کرسی براشون چیدم

و سماور و قوری گذاشتم

عمو جان گفت من دیگه نمیرم خونمون:))

بابام اومد بره چند بار چک کرد که همه چیز خاموش باشه:)))

گفت دیگه روشن نکن:)))

برای این کرسی ی بار با عمو جان رفتیم خرید

و ی چیزهایی خریدیم

خیلی سال پیش بود

فکر کنم نود و شش!!

من خودم خیلی با کرسی حال نمی کنم

ولی خوب تو رنج سنی بابا، عمو و مامانم انگارخیلی می چسبه

دیگه همین ها

برم یکم استراحت کنم

شاید ی فیلم هم ببینم

یکم دمنوش بخورم

و ببینم تا شب چه کارهایی را از برنامه این هفتم

میتونم جلو ببرم

آماده بشم برای یک هفته ی نفس گیر

فعلا

 

۱۰ نظر ارسال شده است

  1. سلام عزیزم ببخشید بازم مزاحمت میشم 

    طبق توصیه ات که گفتی بسته بندی کنم وسایلمو .

    من وسیله برقی هام و ماکروفر و ماشین ظرفشویی رو داخل پلاستیک پلمپ کردم. دیگه چیا رو باید بسته بندی کنم؟؟ اخه شنیدم داخل کارتن هم لونه میکنن. میترسم چیزامو بذارم داخل کارتن.  دیگه چیا رو بسته بندی کنم. حتی گاز و ماشین لباسشویی؟؟

    در پاسخ
    ظرف ها
    مواد غذایی مثل حبوبات، شکر، سبزی خشک
    داخل کارتن نذار
    حتی در کارتن گذاشتی پلاستیک بپیج دورش
    باید وسایل را جوری بسته بندی کنی که گوشه و کنار کابینت ها
    زیر کابیت ها مثلا
    گوشه های خونه یا آشپزخونه قابل دید باشه

    ۴ بهمن ۰۲ , ۰۹:۰۸
  2. ممنونم از شما که جوابم رو دادین. کامن برای من هم بی تاثیر بود قشنگ از داخلش رد میشن میرن و یه لبخند ژکوند میزنن. خونه هم فروش نمیره اما حتی اگه بره هم باهام میان خونه ی دیگه.

    فقط واسم انرژی بفرستین از بین برن چون واقعا روی کیفیت زندگیم تاثیر منفی گذاشتن.

    باز هم ممنون از همگی.

    ببخشید کامنتها رو به بیراهه کشوندم.

    در پاسخ
    این نوع سم برای این نوع سوسک جواب نمیده
    باید وسایل را بذاری بیرون ی مدت
    مثلا اگر کسی حیاط داره
    ببری ی مدت بذاری بیرون از خونه

    یا مثلا زمان اسباب کشی کارتن ها بیرون خونه باشه
    وسایل را چک کنی و داخلش بذاری
    ی مدت وسایل را بسته بندی کن
    برای من جواب داد


    خواهش میکنم
    می فهمم چی میگی
    برای من با اینکه خیلی سال گذشته هنوز می ترسم :)))
    ۲۹ دی ۰۲ , ۱۸:۰۷
  3. بهی یه چک بکن ببین عموت منو به فرزندی قبول میکنه ؟

    منم کرسی دوست دارم

    تولد آخرم توی ایران با دوستام رفتم باغشون برای اولین بار کرسی دیدم . شاید چون خیلی بهم خوش گذشت اونجا اینهمه دوست دارم الان .

     

    وای سوسکککک

    خدا رو شکر اینجا اصلا ندیدم تا حالا ولی یه ذره آدم غفلت کنه موش میاد داخل خونه :)

    در پاسخ
    :)))))
    آخی چه خاطره خوبی


    اووه موش؟؟؟؟؟؟؟؟
    ۲۸ دی ۰۲ , ۲۲:۳۵
  4. منم چن روزیه فقط بدن درد عجیبی دارم نمی دونم از مریضیه یا نه

    خدا خونوادتو برات حفظ کنه 

    ماهم‌با این سوسکا درگیر بودیم و واقعا خیلی سختی کشیدیم تا درست بشه، هنوزم میترسیم 

    مراقبت کن از خودت 

    موفق باشی 

     

    در پاسخ
    امیدوارم خوب باشی عزیزم الان


    ۲۶ دی ۰۲ , ۲۲:۳۸
  5. به اون دوستمون هدیه، یه سمی هست به اسم ‌کامن با کسره ی میم، خیلی قوی هست! ما یادمه قبل از سفر نوروز زدیم، دو هفته خونه نبودیم، وقتی برگشتیم کل کف خونه و ... را شستیم. یعنیدر واقع خونه تکونی عید کردیم بعدش و ریشه کن شدند! اما جالبه بعد از دو هفته اومدیم خونه پر از بوی سم بود! درها و پنجره ها را باز گذاشتیم بعد از نصف روز اومدیم شروع کردیم به تمیز کاری. 

    در پاسخ
    من زدم فایده نداشت
    احتمالا سوسک های شما آلمانی نبودند
    این مدل با هیچی از بین نمیره
    ۲۴ دی ۰۲ , ۲۲:۴۹
  6. سم چغندر استفاده کنین. خیلی بدبو هست و ۲۴ساعت نباید باشین.

    ولی خیلی تاثیرداره....خیلی.

    در پاسخ
    هدیه جان برای شماست
    ۲۴ دی ۰۲ , ۱۲:۲۴
  7. سلام عزیزم، خوبی؟

     

    فکر کنم کامنتهای من برات نمیاد..

     

    دقت کردی چه خوبه که خونه خودتی و راحتی؟ حس میکنم در عین حالی که شلوغی، به کارهات با نظم و یا حتی بیشتر میرسی. خیلی خوبه.

     

    من خیلی کرسی دوست دارم، حیف فضاش ندارم..

     

     

    من قبلا خیلی اهمال کار بودم و خیلی سعی کردم بهتر بشم و باز دوباره شرایط و خودم دست به دست هم دادیم و اهمال کار شدم.

    خیلی کارهای نکرده و پشت گوش انداخته دارم. فکر میکنم که ۲سال گذشته چقدر فعال بودم،چقدر ریسک پذیر بودم، الان ترسوتر و منفعلتر و خسته تر... .

     

    دوباره بنویسم بصورت خلاصه.. برای اصفهان رفتنت، من بودم،نفس کشیدن برام سخت میشد، در مقابل با این مسایل و یاداوریها اذیت میشم.خیلی...

    در پاسخ
    نمیدونم کی کامنت گذاشتی عزیزم
    ولی کامنت ها را تازگی ها بهتر جواب میدم
    اگر کامنتی گذاشتی و من جواب ندادم معذرت میخوام
    اووووف آره ده هیچ جلو هستم خونه خودم

    من خیلی دوست ندارم ولی عموم و مامانم خلی دوست دارند
    برای دل اونها گذاشتم

    نمیدونم چطور میتونی خودت را تغییر بدی
    اما بدون هر کسی ممکنه خیلی بره پایین برای اینکه بتونه ی جهش بزرگ داشته باشه در زندگیش
    دلیل اصلی که نمی تونی توانت را برای بیرون اومدن از این شرایط حمع کنی پیدا کن
    به احتمال زیاد نمی تونی تغییری توش بدی
    برای همین از تغییرات خیلی ذره ای و کوچیک شروع کن
    مثلا من سنگین ورزش کردن رو انتخاب کردم برای اینکه بتونم از پس خودم بر بیام
    تو باید ببینی چی قوی ترت میکنه
    نمی تونی همون نل دو سال پیش باشی و مشکلات امسالت رو حل کنی
    دیگه جواب نمیده
    گاهی وقتا هر آدمی حس میکنه چقدر قبل قوی تر بوده
    اما الان با تجربه تر هستی پس راهی رو پیدا کن که جسارت کمتر و شجاعت کمتری بخواد
    بعد ذره ذره شجاعتت را افزایش بده

    فکر میکنی من اذیت نمیشم؟
    باید عنوان پست اصفهان را می نوشتم
    بازگشت به جهنم 2:)))

    ۲۴ دی ۰۲ , ۱۲:۲۳
  8. مدل پدرت را بیشتر مپسندم خودم اگه بچه دار بشم میفرستمش تو دل مشکلات جای ماهی دادن ماهیگیری یادش،میدم. اما پشتش مثل کوه می ایستم از دور. هرچتد تو شرایط الان پول دراوردن و جمع کردنش سخته اما غیر ممکن نیست. 

    بهی جان اخرش چجوری سوسکهارو محو کردی الان منم درگیرم و خیلی روی زندگی و اعصابم تاثیر منفی گذاشتن من ادم تمیزی هستم شبها همه جارو خشک و تمیز می کنم خونم نوسازه اما نابود شدنی نیستن میشه تجربت رو بگی

    در پاسخ
    آره مدل و روش بابا بهتره

    راستش به یک کابوس تبدیل شد
    چون دوبار زنگ زدم اومدن برای سم پاشی و تاثیری نداشت!!

    کل وسایل خونه را مدت ها جمع کردم
    و خونه خالی بود
    بارها سم زدم تا از بین رفت
    چند ماه وسایلم بسته بندی بود
    ۲۳ دی ۰۲ , ۲۲:۵۴
  9. نه منظورم این نبود، گفتم که بابام سر به سرش میذاره وگرنه اونم که از زیاد حرف زدن فکش جا به جا نشده بود ..

    یادش افتادم به نظرم بامزه بود، گفتم تعریف کنم😊

    در پاسخ
    لطف کردید
    ۲۲ دی ۰۲ , ۲۳:۳۴
  10. من یه دختر عمو دارم بیتا، که خیلی خوش صحبته و زیاد حرف میزنه و البته شیرین، نه خسته کننده. یه بار فکش درد گرفته بود چند تا دکتر رفت، دندونپزشک و ... آخر یه دکتر با دستش فکشو جا انداخت، انگار یه کم جابجا شده بود. خوب شد، ولی بابام از اون موقع سر به سرش میذاره، هر وقت زیاد گرم حرف زدن میشه میگه بیتا جان حواست به فکت باشه 😄

    در پاسخ
    حالا اگر منظورت اینه من زیاد حرف زدم فکم درد گرفته
    نه جانم من از قبلش فکم درد می کرد
    احتمالا سرما نخورده باشم و التهاب گوش میانی باشه
    چون علایمم شبیه سرماخوردگی نیست
    تب و لرزش به عفونت گوش میخوره
    ۲۲ دی ۰۲ , ۱۹:۵۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">