سلام عصر همگی بخیر

الان که شروع کردم به نوشتن

اون هم با گوشی عصر شنبه است

و من داخل اسنپ دارم میرم به سمت

تمرین 

جلسه کاری این سری هم عالی پیش رفت

قرار بود جلسه از چهار عصر باشه تا شش 

آقای دکتر (مدیر اون گروهی که برای کار جدیدم

با هم کار می کنیم) گفتند تا هفت تایم شون را خالی

نگه داشتند که اگر لازم بود جلسه ادامه پیدا کنه

امروز به جای سه شنبه ماساژ رفتم

چون مهدی مشکلی براش پیش اومده بود

و یکشنبه پیام داد که اکی هستی چهارشنبه بیای؟

منم که برنامم مسلسل ی شده این روزها

 

امروز بعد از کارم قرار بود

با آقای دکتر عصرونه بیرون بخوریم 

اون که در عکس می بینید

بهی هست با شلوار ورزشی:)))

در دو هفته گذشته

دو کیلو چاق شدم!!

تمریناتم سخت تر شده

اشتهام بیشتر

و البته کارم خیلی زیاد هست

روزهای آخر ترم

رستورانی که رفتیم در واقع رستوران یک هتل قدیمی بود

شماره یک: دیشب که رسیدم خانه

یک نفر کل کابل مخابراتی ساختمان را دزدیده بود

این هفته مربی و تیم مسابقه داشتند

فقط سه شنبه را تونستم با مربی

هماهنگ کنم برای بازی

از کوه برگشتم 

و خیلی خوابم میاد

سه شنبه همگی بخیر

امروز آنقدر از صبح سرم شلوغ بوده

که باورم نمیشه روز تمام شده

و میتونم استراحت کنم