امروز دوشنبه است و منتظر رسیدن ایمیل های مهم هستم.

در این تعطیلات سفت و سخت تمرین کردم

اول اردیبهشت یک سال میشه که دارم سخت تمرین می کنم

مربیم از اینکه تهران نیستم برای تمرین ها راضی نیست

ولی خوب گاهی وقتا باید اخم و نق زدن هاش را تحمل کنم!!

از او دسته ابلهانی که می گقتند عاشق مربیم شدم ی چند وقته خبری نیست

یادمه حتی می گفتند عاشق مهدی شدم!!:))))

خدا همه را شفا بده

 

ی نوع شیرینی برای عید پختم بسیار عالی شد

از این مدل شیرینی های کره ای که یکم دستورش را عوض کردم

به جای شیر داخلش ماست چکیده ریختم

خیلی مزه اش بهتر شد

چند روز پیش دعوت شدیم ی جایی برای مهمانی شام

اونجا یک آقایی را دیدم که پدرشون برای مادربزرگم ظرف نقره می ساخته

مادرم بزرگم یک حجم زیادی ظرف عتیقه داشت

از ظرف های نقره و طلا تا ظروف مسی و سماور های گران قیمت

به بابا زمانی که ازدواج میکنه دو تا سماور میده

که خوب چون زغالی بودند ما اصلا استفاده نکردیم هیچ وقت

این سماور ها بسیار زیبا هستند و البته خوب خیلی قدیمی

مامانم از این سبک وسایل تزیینی خوشش نمیاد

حالا از اون روز مهمانی وقتی متوجه سماور ها بسیار

باارزش شدند بعد از این همه سال

میخواد بیاره با خودش تهران!!

من میخواستم یک سینی پذیرایی گرد برای استاد جان

بخرم که آقای محترم فرمودند پنجاه میلیون!!

خیلی دلم میخواست بتونم قلم زنی روی ظرف یاد بگیرم

چون برای تمرکز و تمرین یک همچین کاری در برنامم هست امسال

باید یک کاری را شروع کنم با دست انجام بدم

مشکل این هست که برای همچین مهارتی باید زمان بذارم

و من چند روز بیشتر اینجا نیستم

بعد یادم اومد که بهی خوب اصفهان که میری برو دنبال این کار

بنابراین احتمال خیلی زیاد اگر بتونم یک نفر را پیدا کنم که

اصفهان قلم زنی به من یاد بده میرم

البته این اقا حدود سی سال تمرین کرده تا به این مهارت رسیده

من قرار نیست خیلی زمان بذارم

برای تمرکز میخوام این کار را شروع کنم

چون نیاز دارم یکم مغزم را سالم نگه دارم

و هیچی بهتر از کار با دست نمی تونه برای مغز خوب باشه

البته تمرین های ورزشی که انجام میدم هم عالی هستند

ولی باید در هفته بجز تمرین یک برنامه دیگه هم برای مغزم!! بریزم

اون اقا اسممم را روی تمام کلید هام حک کرد

خوبی این آقا این بود که خانوادگی روی هم شناخت داشتیم

و این شناخت خیلی برای اعتماد در کار کردن و یاد گرفتن مهم هست