این خانم ی مدت با آقایی در ارتباط بود

برای ازدواج

از این مدل آشنایی های قبل ازدواج

که به نظر من فقط کشک هست!!

حالا که آسترولوژی هم یکمی بلد شدم

دیگه بدتر شده این دیدم!

کلا دارم به دیدگاه خیام 

لُعْبَتِکانیم و فلک لعبت باز

نزدیک تر میشم 

خلاصه از ماجرا دور نشیم

این خانم با اقا آشنا شده بود

سنتی

حدود چهار ماه با هم رفت و آمد

کرده بودند

کلا خانم های ایرانی وقتی شخصی

سنتی اقدام میکنه

یا ماجرا از اول سنتی و با خواستگاری

شروع میشه

ی پنج امتیازی برای اقا یادداشت میکنن!!!

اعتماد بیشتره

همه چیز از اول با مسائل ازدواجی پیش میره

و...

بعد از حدود چهار ماه

شخصی به این خانم زنگ زده

و گفته این اقا با عروس ما ارتباط داره

دوستم میگفت یا خواهر شوهر اون خانم بوده

یا کسی که میخواسته به واسطه این تلفن

کارهای اون عروس بیرون بیوفته

خانمی که تماس گرفته بوده آنقدر مطمئن و با

جزئیات برای دوستم همه چیز را تعریف کرده

که دوستم فقط می گفت باید مطمئن بشم

یعنی شک نداشت که ممکنه دروغ باشه این تلفن

ی سری تاریخ ها و موضوع ها مطرح شده

بود که دوستم مطمئن شده بود بله خبری هست

بعد نمی دونست چطور مطمئن بشه

به اقا بگه؟

به خانوادش بگه؟

اون عروس رو از طریق شخصی پیدا کرد

عروس ی جایی مثل شهر کتاب کار میکنه

کتاب فروشی و کافی شاپ ترکیبی طور!!

خلاصه که گیر داده بود همراه من بیاین 

دو تا از آقایون گروهمون کلا مخالف بودند

یعنی با این روش که دوستمون بره اونجا و مچ گیری

کنه مخالف بودند

من فقط کنجکاو بودم روی اون تلفن

که کی بوده؟ چرا همچین تلفنی زده؟ دردش چی بوده؟

اگر نمیزد این دوستم ماجراش با این اقا چطور

پیش می‌رفت!!

خلاصه که دوستم با مطرح کردن اینکه واقعا

حالش بد هست و بعد چهار ماه در ابرها

به سر بردن، سقوط کرده و با سر خورده

زمین ما را مجبور کرد همراهش بریم

ما هفت نفر بودیم

سه تا آقا و چهار تا خانم

چهار نفر از دوستای دیگمون نشد بیان

ولی هر دقیقه تصویری تماس می گرفتند:)))

رسیدیم اونجا و دوستم عروس را نشون داد

بعد دوستامون زنگ میزدن

یکی از آقایون هم بهشون استرس می‌داد

که قطع کن سوژه در حرکته:)))

دوستم قرار بود بره با این عروس صحبت کنه

البته این کار را ما هیچ کدوم قبول نداشتیم

از نظر من کاملا اشتباه بود

با خودم میگفتم اگر واقعا این طوری که اون

تلفن میگه باشه

خوب که چی؟؟

بره بگه این اشغالی که بین من و تو مونده

چی؟؟

چی میخواد بگه؟؟

اگر اون تلفن فقط حرف بیخود زده

خوب با خود اقا صحبت کنه

به نظرم حد وسطی نداشت ماجرا

خلاصه که رفت با اون خانم صحبت کرد

فکر می کنید چی شد؟

عروس جان با کمال اعتماد به نفس گفت

تلفن از سمت خودم بوده

و خواستم زودتر تا وابسته نشدی

از بین ما بری کنار!!

من درگیر طلاق هستم و خانواده اقا

از ترس رابطه ما اومدن خواستگاری تو

و اقا هم فعلا ی چند وقت با تو سرشون را گرم

کرده تا من طلاقم اکی بشه!!

خیلی بد شد

خیلی از حرفاش دروغ بود

یعنی خیلی چیزها بهم نمی‌خورد تو حرفاش

البته مثلا اون تلفن گفته بود فلان هدیه

یا گل کار عروس بوده

اقا برای تو آورده 

یعنی مثلا این اقا برای دوستم

گل آورده، عروس خریده داده به اقا بیاره

برای خانم

و در نشونی هایی که داده بود به چیزهایی اشاره کرده

بود

آشوب بدی شد

مخصوصا که اصفهان هم ازدواج های سنتی 

خیلی با واسطه انجام میشه اکثرا

و خوب خیلی ها متهم شدند

و البته خانواده داماد متهم شدن 

به اینکه در مورد سلامت روان پسرشون 

راست نگفتن!!

خلاصه که در مورد اون پنج امتیاز بهتره

یک تجدید نظر بشه!!