وای که چهارشنبه قرار بود چه روزی باشه
چند وقته وسط ی مقالم گیر کردم
این مقاله اون مقاله ای نیست که اون روز وسط دل پر از مامان نوشتن در موردش گفتم
صبح با امید قرار داشتم........ کلا بیخیال برنامه خودم شدم
قرار بود جایی بریم
شنبه شب ساعت ده و نیم بود که دیگه لپ تاپ رو خاموش کردم
هنوز کار داشتم ...ولی شنبه از اون روزها بود که کارم حسابی طول کشیده بود
کلی زمان گذاشتم روی ی مقاله
ساعت حدود چهار عصره شروع کنم بین کارها کم کم بنویسم
بعد حرفای دیروزم با مامان
دیشب میگه اگه من برم تو اینجا تنهایی چکار می کنی؟
واقعا نمی دونم جواب این سوال رو.. هیچی هم نگفتم به مامان
ولی فکر کنم باید یکم از هم دور باشیم
سه شنبه عدس پلو درست کردم
به مامان گفتم کاش دو وعده ای درست کنم
که گفت نه و فقط برای امروز درست کن
بخاطر حس سرما خوردگی مامان گزینه هایی که می تونستم درست کنم کم بود
دوشنبه عصر موندم خونه
اولش قرار بود برم تا نزدیک خونه و ی چند تا کار انجام بدم