روزانه نویسی

مرحله سخت

وای که چهارشنبه قرار بود چه روزی باشه

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

لواشک پزون

چند وقته وسط ی مقالم گیر کردم

این مقاله اون مقاله ای نیست که اون روز وسط دل پر از مامان نوشتن در موردش گفتم

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

صبح خنک......کلاس حافظ

صبح با امید قرار داشتم........ کلا بیخیال برنامه خودم شدم

قرار بود جایی بریم

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

دعوت عروسی

شنبه شب ساعت ده و نیم بود که دیگه لپ تاپ رو خاموش کردم

هنوز کار داشتم ...ولی شنبه از اون روزها بود که کارم حسابی طول کشیده بود

کلی زمان گذاشتم روی ی مقاله

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

آب طالبی

ساعت حدود چهار عصره شروع کنم بین کارها کم کم بنویسم

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

کاش هیچ ای کاشی نبود...

بعد حرفای دیروزم با مامان

دیشب میگه اگه من برم تو اینجا تنهایی چکار می کنی؟

واقعا نمی دونم جواب این سوال رو.. هیچی هم نگفتم به مامان

ولی فکر کنم باید یکم از هم دور باشیم

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

دست اندازه رابطه من و مامان

سه شنبه عدس پلو درست کردم

به مامان گفتم کاش دو وعده ای درست کنم

که گفت نه و فقط برای امروز درست کن

بخاطر حس سرما خوردگی مامان گزینه هایی که می تونستم درست کنم کم بود

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

قرار اول صبحی

دوشنبه عصر موندم خونه

اولش قرار بود برم تا نزدیک خونه و ی چند تا کار انجام بدم

موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

عکس دفتر برنامه ریزی

یکشنبه صبح بالاخره از خونه زدم بیرون
جمعه و شنبه و حتی پنجشنبه عصر رو خونه مونده بودم
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

God does not throw a dice to govern the world

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده