روزانه نویسی

پست طولانی

بالاخره خونه را قولنامه کردم

دو روز دنبال خونه بودم

و این خونه را همون روز اول پیدا کردم

روز دوم هم باز دو سه تا خونه دیدم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

چوری

یک زمانی من اهل ازدواج بودم!

اون فکر می کرد ازدواج ها همه تهش به طلاق میرسه

حتی خیلی صاف و پوست کنده نظرش را به مرحوم

گفته بود

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بهی ستوده

سکوت روز جمعه

دیشب گل هایی که آماده شد را گذاشتم 

روی یک رو میزی خوشگل و عکس گرفتم

فرستادم برای مامان 

یکیش را انتخاب کرد و برداشت

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بهی ستوده

خشمگین

امروز مامان تمیز کار داشت

و من هم از دانشگاه ظهر رفتم خونه مامان که

ببینم اگر کاری هست به مامان کمک بدم

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
بهی ستوده

تل ماسه

شنبه که میشه من انگار جان تازه می گیرم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

احترام

سال هفتادو دو یکی از دختر عمه هام عروس

خانواده ای شد که همسایه قدیمی مامان اینا بودند

خوب یادمه رفته بودیم یک مهمانی بزرگ فامیلی

و مامان به دختر عمه که تازه نامزد کرده بود

گفت: خانواده پسر بسیار خوب هستند

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

غزه

این هفته یک جلسه ای در دانشگاه داشتیم 

که به بررسی یک سری از مشکلات دانشجوها پرداخت

جلسه اینطور بود که آمارهایی ارائه شد از مشکلات 

و پیشنهاد هایی برای حل

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
بهی ستوده

کارامل پسته

پنجشنبه:

دیشب خیلی بد خوابیدم

با تعطیلی کلی از برنامه های این هفته بهم ریخت

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

گیاه خواری

امروز دانشگاه آشفته بود

خبرهایی که می رسید هر لحظه باعث می شد

یک همهمه و صداهای درهم شنیده بشه

فکر میکنم در تناقض بزرگی زندگی می کنیم

این تناقض را کجا دیده بودم؟

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

جمعه اردیبهشت

خداروشکر اردیبهشت داره تمام میشه

من که دیگه انرژیم ته کشیده 

از بس که این ماه حجم کارم زیاد بود

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده