روزانه نویسی

یک قدم برای آرزویی دیگر

شماره یک:

میتونم بگم یکی از فشارهای ذهنیم

با شروع کار آزمایشگاه با استاد جان رفع شده

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

وام برای تولد مامان

دیشب یکی از مانتوهای سرکارم رو با اتو سوزوندم

مامان همیشه اصفهان مانتوهای من را میده خشکشویی

تهران که بودم ی مانتو خنک را شستم و بعدش اتو زدم

وسط اتو زدن فکر کنم حواسم پرت بود

درجه را به جای کم کردن هی زیاد کردم

قشنگ مانتوم برشته تنوری شد!:)))

هر مانتوی دیگه سوخته بود ناراحت نمی شدم

روی خنکی این یکی حساب کرده بودم!!

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بهی ستوده

کمر هفته

آنقدر خوشحالم دوشنبه تمام شد:)))

به قول آشتی فردا کمر هفته میشکنه:)))

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

تیر ۱۴۰۳

شنبه نوشت:

بالاخره تونستم این صفحه را باز کنم!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

تایم ناهارم کاملش کردم

دوشنبه:

ساعت نزدیک هشت شب هست

و از خستگی هلاک شدم

هنوز کارها تمام نشده

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهی ستوده

دوغ

باورم نمیشه هشت شب شد!!

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

پست طولانی

بالاخره خونه را قولنامه کردم

دو روز دنبال خونه بودم

و این خونه را همون روز اول پیدا کردم

روز دوم هم باز دو سه تا خونه دیدم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

چوری

یک زمانی من اهل ازدواج بودم!

اون فکر می کرد ازدواج ها همه تهش به طلاق میرسه

حتی خیلی صاف و پوست کنده نظرش را به مرحوم

گفته بود

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بهی ستوده

سکوت روز جمعه

دیشب گل هایی که آماده شد را گذاشتم 

روی یک رو میزی خوشگل و عکس گرفتم

فرستادم برای مامان 

یکیش را انتخاب کرد و برداشت

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
بهی ستوده

خشمگین

امروز مامان تمیز کار داشت

و من هم از دانشگاه ظهر رفتم خونه مامان که

ببینم اگر کاری هست به مامان کمک بدم

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
بهی ستوده