رسیدیم به جمعه شب و آخرای دی
امسل زندگیم بسیار رو دور تند بود!
اصلا نفهمیدم امسال چطور رفت
رسیدیم به جمعه شب و آخرای دی
امسل زندگیم بسیار رو دور تند بود!
اصلا نفهمیدم امسال چطور رفت
جمعه همگی بخیر
ی مسابقه شرکت کردم
البته اسمش را نمیشه مسابقه گذاشت
ی فراخوان نوشتن مقاله علمی در مورد یک موضوعی بود
که منم براشون یک مقاله فرستادم
مهات ارسال تا هفته ی پیش بود
زنگ زدم به یک املاکی آشنا در اصفهان
می خواستم بدونم هزینه ی رهن و اجاره آپارتمانی شبیه
آخرین خونه ای که اصفهان داشتم چند هست؟
این پست خیلی فکر کنم درهم باشه
برای همین از اول بگم که تهش به این نتیجه نرسید:)))
رسیدیم به آخر هفته
این آخر هفته تا جایی که الان یعنی حدود ساعت نه..ده شب
چهارشنبه میدونم
برنامم سبک هست
رابطه ام با وبلاگم شبیه رابطه های آبکی شده است
هر از چند گاهی سر و کله ام پیدا میشود
اعلام وجود میکنم
و
باز دوباره غیب میشوم!!
خیلی وقت است که ننوشته ام
و اگر ننویسم می افتم در سراریزی ننوشتن
و آنوقت دیگر بازگشت برایم سخت می شود
بهتر است چند خطی بنویسم
حتی اگر همین چند خط در مورد ننوشتنم باشد
یک: دوشنبه ی حواله داشتم که تایید دریافتش را جمعه گرفتم
این در حالی بود که پول زودتر دریافت شده بود
این وسط یکبار پول به حساب صرافی به دلیل مشکل برگشته بود
و دوباره برام واریز انجام داده بودند.