روزانه نویسی

دختری به نام بیتا.............

مراسم تولد به خوبی پیش رفت

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

هدیه تولد

روز جمعه عصر رفتم گلخونه

خوب شد زود رفتم

از ساعت هفت گلخونه تعطیل میشه تو ماه رمضان

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

پنجشنبه

پنجشنبه صبح بالاخره وقت کردم برم آزمایشگاه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

قرار چهارشنبه

چهارشنبه صبح با استاد جان قرار داشتم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

تو رو نفس می کشم....

اصلا دلم نمیخواد پست های این چند روز رو هول هولکی و سریع بنویسم

دلم میخواد ی جایی گوشه این وبلاگ این روزها ذخیره بشه

شاید همین طور که الان لبخند روی لبم هست

روزها و شاید سالهای آینده با خوندن این روزها لبخند بیاد روی لبم

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

کمی ذهنم را خالی کنم روی صفر و یک ها...

 

کتابی که قرار بود بنویسم همچنان تو ذهنم نوشته میشه

هنوز وقت نکردم روی کاغذ بیارم

ولی باید تو این چند روز حتما بنویسم

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی .. تو بمان و دگران وای به حال دگران

مرحوم قرار بود عکس هایی که دستش دارم رو برام بیاره

کلی بد قولی کرد و مثل همیشه تلاش کرد حرصم بده

خداروشکر آنقدر درگیری های ذهنی جدید دارم

که مرحوم و کارهاش نمی تونه ذره ای ناراحتم کنه

بگم حتی در مقابل کارها و رفتارهای اخیرش میخندم باورتون میشه؟

یعنی تا این حد خجسته دل شدم

و اما جریان امروز و اشکی که نشست گوشه ی چشمم

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

شهریارا غم آوارگی و دربدری... شورها در دلم انگیخته چون نو سفران

میدونستم حسم خیلی قویه

میدونستم ی حس معمولی و ساده نیست

میدونستم از اون حس ها نیست که دست خودت باشه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

زرد قناری

روزی که رفتیم شاهین شهر دفتر خانم وکیل

هفت اردیبهشت بود

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهی ستوده

تو مرا جانی و جهانی...

میگن بعد هر سختی آسونی هست

میگن اگه خدا سختی رو میده

آسونی هم کنارش میده

میگن اگه سختی نباشه آسونی به چشم نمیاد

ولی هیچ وقت نگفته بودن

تو روزهای سخت

سختی ها به چشمت نمیاد

نگفته بودن روزهای سخت میاد و میره و تو حسشون نمی کنی

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهی ستوده