چراغ ها خاموشه
خوابیدم روی تخت
پتو را جمع کردم زیر زانوهام و گوشی
به دست میخوام کمی بنویسم
چراغ ها خاموشه
خوابیدم روی تخت
پتو را جمع کردم زیر زانوهام و گوشی
به دست میخوام کمی بنویسم
جدیدا به این نتیجه رسیدم که من روزهای تعطیل بیشتر
از روزهای عادی کار میکنم و این فقط
تصور ذهنی من هست که تعطیلات
کارم سبک تر هست
امیدوارم مرداد ماه خوبی را همگی شروع کرده باشیم
من که آنقدر گرمم هست حس میکنم تب دارم
تا این حد که امروز چندین بار دمای بدنم را چک کردم
دیشب هم با مسکن خوابیدم
پنجشنبه همگی بخیر
به نظرم یکم از شدت گرما کم شده
ولی هنوز خیلی گرمه
چیزی تا پایان تیرماه نمونده
تا جایی که میتونستم کارها و برنامه های
این ماه را پیش بردم
سه شنبه نوشت:
خداروشکر موفق شدم پرونده آقای دکتر را ببندم
خیلی خیلی سخت بود
چون از هر راهی وارد شدم، نشد
و دیگه مجبور شدم چشم تو چشم و مستقیم
بهشون بگم اصلا از نظر فکری، سبک زندگی
و البته خط قرمز ها بهم نمیخوریم
خلاصه که انگار ی وزنه سنگین را بعد از چند روز
زمین گذاشتم
فقط امیدم به ۱۵ مرداد هست
که هوا کمی به سمت خنکی بره
تا اینجا تابستون پر جنب و جوشی داشتم
و هر لحظه در حال بدو بدو بودم
سلام عصر همگی بخیر
الان که شروع کردم به نوشتن
اون هم با گوشی عصر شنبه است
و من داخل اسنپ دارم میرم به سمت
تمرین
جلسه کاری این سری هم عالی پیش رفت
قرار بود جلسه از چهار عصر باشه تا شش
آقای دکتر (مدیر اون گروهی که برای کار جدیدم
با هم کار می کنیم) گفتند تا هفت تایم شون را خالی
نگه داشتند که اگر لازم بود جلسه ادامه پیدا کنه